(صفحه630)
مقدّمه حرام
مقصود از مقدّمات حرام، مقدّماتى است كه فعل حرام توقف بر آنها دارد و تا وقتى همه آنها تحقّق پيدا نكنند، فعل حرام تحقّق پيدا نمى كند.
بحث در اين است كه آيا همان طور كه در باب مقدّمه واجب، مسأله وجوب غيرى مقدّمه مطرح است، در باب مقدّمه حرام هم، حرمت غيرى مقدّمه مطرح است؟
قبل از بررسى نظريات پيرامون مسأله، لازم است احتمالاتى كه در اين زمينه وجود دارد را مطرح نماييم:
احتمال اوّل: بين حرمت يك شىء و حرمت مقدّمات آن ملازمه وجود دارد، بنابراين همه مقدّمات حرام محكوم به حرمت غيرى مى باشند.
احتمال دوّم: بين حرمت يك شىء و حرمت مقدّمات آن ملازمه اى وجود ندارد، بنابراين هيچ يك از مقدّمات حرام محكوم به حرمت غيرى نمى باشند.
احتمال سوّم: اگر مقدّمه حرام، علت تامّه براى تحقّق حرام باشد، حرمت غيرى پيدا مى كند و الاّ محكوم به حرمت غيرى نخواهد بود. اين احتمال را مرحوم آخوند پذيرفته است.
(صفحه631)
احتمال چهارم: اين احتمال شبيه همان مقدّمه موصله اى است كه صاحب فصول (رحمه الله) در بحث مقدّمه واجب مطرح كردند. در مانحن فيه نيز ممكن است كسى بگويد: ما نمى توانيم مقدّمه اى را كه الان مكلّف انجام مى دهد، محكوم به حرمت يا عدم حرمت بنماييم بلكه بايد در انتظار آينده بمانيم، اگر به دنبال اين مقدّمه ـ يامقدّمات ـ ذى المقدّمه هم تحقّق پيدا كرد ـ هرچند با اراده مكلّف باشد ـ معلوم مى شود كه آن مقدّمات، حرام بوده اند ولى اگر ذى المقدّمه تحقّق پيدا نكرد معلوم مى شود كه آن مقدّمات حرمت نداشته اند. البته بحث ما در مورد مقدّماتى است كه حرمت نفسيّه نداشته باشند و صرفاً به عنوان مقدّمه حرام مطرح باشند.
احتمال پنجم: اگر مكلّف با انجام دادن مقدّمه، قصد توصّل به ذى المقدّمه را داشته باشد، اين مقدّمه محكوم به حرمت مى شود، هرچند ذى المقدّمه را هم انجام ندهد. و اگر مقدّمه را براى هدف ديگرى ـ غير از توصّل به ذى المقدّمه ـ انجام دهد، اين مقدّمه محكوم به حرمت نمى شود، هرچند بعد از انجام مقدّمه، از تصميم خود منصرف شده و ذى المقدّمه را انجام دهد.
نظريه مرحوم آخوند
مرحوم آخوند با وجود اين كه در باب مقدّمه واجب ملازمه را نسبت به همه مقدّمات پذيرفته و هيچ تفصيلى هم بين مقدّمات قائل نبودند، در باب مقدّمه حرام قائل به تفصيل شده و مى فرمايند:
اگر مقدّمه حرام، علت تامّه براى تحقق حرام باشد، حرمت غيرى پيدا مى كند و الاّ محكوم به حرمت غيرى نخواهد بود. مقصود از علت تامّه اين است كه بعد از تمام شدن مقدّمات، ذى المقدّمه ـ به طور قهرى و بدون اراده انسان ـ تحقّق پيدا كند، مثلاً اگر فرض كنيم، احراق، حرام باشد. القاء در نار ـ كه علت تامّه براى احراق است ـ نيز حرام خواهد شد. و از اين گونه مقدّمات به «افعال توليديه» يا «افعال تسبيبيه» تعبير
(صفحه632)
مى شود، يعنى افعالى كه به مجرّد تحقّق آنها، ذى المقدّمه از آنها متولد شده و به صورت قهرى و بدون اختيارِ انسان، تحقّق پيدا مى كند. ولى اين قبيل افعال توليديه، در بين محرّمات، نادر است. نوع محرّمات به اين كيفيت است كه وقتى مقدّماتش فراهم شد، انجام دادن حرام يا انجام ندادن آن در اختيار مكلّف است. مثلاً وقتى تمام مقدّمات شرب خمر را فراهم كرد، نوبت به اراده مى رسد و چه بسا انسان از ارتكاب آن منصرف شود و در اين گونه موارد، هيچ يك از مقدّمات، اتّصاف به حرمت پيدا نمى كنند، مجموعه مقدّمات هم اتّصاف به حرمت پيدا نمى كند.
مرحوم آخوند مى فرمايد: علت اين كه ما بين مقدّمه واجب و مقدّمه حرام فرق گذاشتيم دو چيز است:
1 ـ مطلوب مولا در باب واجب، عبارت از وجود و تحقّق مأموربه در خارج است و ما وقتى وجود مأموربه ومقدّمات آن را ملاحظه مى كنيم مى بينيم وجود مأموربه متوقّف بر جميع مقدّمات است، به گونه اى كه هريك از مقدّمات، ارتباط مستقلّى با مأموربه دارد و اگر آن مقدّمه تحقّق پيدا نكند، مأموربه هم تحقّق پيدا نخواهد كرد. لذا با توجه به وابستگى واجب به اين مقدّمات و باتوجه به اين كه مرحوم آخوند قائل به ملازمه است حكم به وجوب غيرى اين مقدّمات نموده است.
امّا در ناحيه محرّمات، مطلوب مولا ترك و عدم تحقّق حرام است نه فعل حرام، و ما وقتى ترك حرام و ترك مقدّمات حرام را ملاحظه مى كنيم مى بينيم ترك حرام متوقّف بر ترك جميع آن مقدّمات نيست. اگر چيز حرامى داراى ده مقدّمه باشد و ما نه مقدّمه آن را ايجاد كرده و يك مقدّمه را ترك كنيم، ترك حرام تحقّق پيدا كرده است.
2 ـ در اكثر محرّمات ـ غير از افعال توليديه و تسبيبيه ـ اگر كسى جميع مقدّمات حرام را در خارج ايجاد كرد، ملاحظه مى كند خودش داراى اراده است و بين ايجاد حرام و عدم ايجاد آن، مختار است. و به عبارت ديگر: «آخرين جزء علت تامّه حرام، عبارت از اراده است». مرحوم آخوند مى فرمايد: در اين صورت، تا قبل از اراده، چيزى تحقّق پيدا نكرده است و مكمّل علت تامّه، عبارت از اراده است. بنابراين بايد اراده را محكوم به
(صفحه633)
حرمت غيرى نمود و ما در بحث طلب و اراده ثابت كرديم كه اراده امر غيراختيارى است، و هيچ حكمى ـ حتى حكم غيرى ـ نمى تواند به آن تعلّق بگيرد.(1)
بررسى كلام مرحوم آخوند
اشكال اوّل: ما در بحث طلب و اراده گفتيم: اين كه مرحوم آخوند اراده را امرى غيراختيارى مى داند، صحيح نيست، بلكه اراده چيزى است كه نفس انسان خالق آن است. خداوند متعال، شعبه اى از خلاّقيت را به نفس انسان عنايت كرده است به همين جهت نفس انسان، نسبت به بعضى از امور جنبه خلاّقيت دارد. وجود ذهنى و اراده از اين قبيل مى باشند.
اشكال دوّم: اگر اراده، امرى غيراختيارى باشد مسأله نيت در باب عبادات ـ كه ركن اصلى در باب عبادات است و ترديدى در اعتبار آن نيست ـ با مشكل مواجه مى شود. كسى كه مى خواهد انجام نماز ظهر را نيت كند، آيا غير از اين است كه انجام نماز ظهر را اراده مى كند؟
لذا اين حرف مرحوم آخوند نه از نظر فلسفى درست است نه از نظر منطق فقهى كسى مى تواند قائل شود.
اشكال سوّم: مرحوم آخوند فرمودند: «در افعال غيرتوليديه، آخرين جزء مكمّل علت تامّه، عبارت از اراده است».
حضرت امام خمينى (رحمه الله) اين مطلب مرحوم آخوند را مورد اشكال قرار داده و مى فرمايد: به نظر ما اين كلام مرحوم آخوند مطابق با واقع نيست، و در افعال توليديه هم ـ مانند افعال غيرتوليديه ـ اراده در مرحله متقدّم واقع شده و به دنبال آن، مقدّماتى وجود پيدا مى كند تا برسد به آخرين مقدّمه كه ذى المقدّمه بعد از آن تحقّق پيدا كرده و در آنجا ديگر اراده هم نقشى ندارد.
- 1 ـ كفاية الاُصول، ج1، ص203 ـ 205
(صفحه634)
ايشان مى فرمايد: يكى از افعال اختيارى و غيرتوليدى عبارت از شرب ماء است. ما همين مسأله را مورد تحليل قرار مى دهيم تا ببينيم تقدّم و تأخّر با چيست؟ و آنچه در آخرين مرحله، دخالت در تحقّق شرب ماء دارد چيست؟ فرض مى كنيم كسى تشنه است و ظرف آبى هم نزد او وجود دارد. اوّلين كارى كه او انجام مى دهد اراده شرب ماء است. به دنبال اراده شرب ماء، دست خود را به سوى ظرف دراز كرده، ظرف آب را برداشته و آن را مقابل دهان قرار داده و آب را در دهان خود مى ريزد. آخرين مقدّمه اى كه بايد تحقّق پيدا كند اين است كه ابزار و آلات بلع براى شرب ماء آماده شوند. بنابراين جايگاه اراده در شرب الماء، قبل از همه افعال است و بنابر مبناى خود مرحوم آخوند، «اوّل بايد اراده به ذى المقدّمه تعلّق بگيرد و از آن، اراده اى به مقدّمات ترشح پيدا كند». ما اگرچه اين كلام ايشان را نپذيرفتيم ولى حداقل دلالتش اين است كه اراده متعلّق به ذى المقدّمه قبل از اراده متعلّق به مقدّمه است.
ممكن است كسى بگويد: وقتى آخرين مقدّمه تحقّق پيدا كرد، يعنى آلات بلع براى بلعيدن آماده شدند، خود بلع از روى اراده انجام مى شود. مثل بچه هايى كه انسان مى خواهد دارويى به آنها بخوراند و دارو را در دهان خود نگه مى دارند، چون اراده بلعيدن ندارند.
در پاسخ مى گوييم:
اوّلاً: عبارت فوق به اين معنا است كه مقدّمه آخر هم اراده مى خواهد، و ما اين را قبول داريم چون مقدّمه آخر هم فعل اختيارى و صادر از اراده است. ولى بحث ما درارتباط با اراده متعلّق به ذى المقدّمه بود نه اراده متعلّق به مقدّمه. مرحوم آخوند معتقد بود: «اراده ذى المقدّمه، به عنوان جزء اخير و مكمّل علت تامّه است» و ما گفتيم: «جايگاه اراده متعلّق به ذى المقدّمه، قبل از شروع ساير مقدّمات است».
ثانياً: در مورد افعال توليديه ـ مثل القاء در نار ـ هم آخرين مقدّمه، از روى اراده صادر مى شود. لذا ما به مرحوم آخوند مى گوييم: «چه فرقى است بين القاء در نار و بين بلع ماء؟ به دنبال القاء در نار، به صورت قهرى، احراق تحقّق پيدا مى كند و به دنبال بلع