( صفحه 421 )
احكام عارِيَه
مسأله : عاريه آن است كه انسان مال خود را به ديگرى بدهد كه از آن استفاده كند و در عوض، چيزى هم از او نگيرد.
مسأله : لازم نيست در عاريه صيغه بخوانند، و اگر مثلا لباس را به قصد عاريه به كسى بدهد و او به همين قصد بگيرد عاريه صحيح است.
مسأله : عاريه دادن چيز غصبى و چيزى كه مال انسان است ولى منفعت آن را به ديگرى واگذار كرده مثلا آن را اجاره داده، در صورتى جايز است كه مالك چيز غصبى يا كسى كه آن چيز را اجاره كرده بگويد به عاريه دادن راضى هستم يا از قرائن رضايت او معلوم باشد.
مسأله : چيزى را كه منفعتش مال انسان است مثلا آن را اجاره كرده مى تواند عاريه بدهد. ولى اگر در اجاره شرط كرده باشند يا عرف از اجاره اين معنى را بفهمد كه خودش از آن استفاده كند، نمى تواند آن را به ديگرى عاريه دهد.
مسأله : اگر ديوانه و بچه و سفيه و مفلس مال خود را عاريه بدهند صحيح نيست، اما اگر ولىّ مصلحت بداند مال كسى را كه بر او ولايت دارد عاريه دهد چنانچه اين كار مصلحت آنها باشد اشكال ندارد و همچنين جايز است خود بچّه با اجازه ولىّ مال خود را در مورديكه مصلحت او باشد عاريه دهد و نيز مفلّس با اذن غرماء (طلبكاران) مى تواند
( صفحه 422 )
مالش را عاريه بدهد.
مسأله : اگر در نگهدارى چيزى كه عاريه كرده كوتاهى نكند و در استفاده از آن هم زياده روى ننمايد و اتفاقاً آن چيز تلف شود ضامن نيست، ولى چنانچه شرط كنند كه اگر تلف شود عاريه كننده ضامن باشد، يا چيزى را كه عاريه كرده طلا و نقره باشد، بايد عوض آن را بدهد.
مسأله : اگر طلا و نقره را عاريه نمايد و اتفاقاً بدون افراط و تفريط از بين برود ضامن است هرچند شرط هم نكرده باشند. بلى اگر ضمن عاريه كردن طلا و نقره شرط كند كه اگر از بين رفت ضامن نباشد و اتفاقاً تلف شود ضامن نيست.
مسأله : اگر عاريه دهنده بميرد، عاريه گيرنده بايد چيزى را كه عاريه كرده به ورثه او بدهد.
مسأله : اگر عاريه دهنده طورى شود كه شرعاً نتواند در مال خود تصرف كند مثلا ديوانه شود، عاريه كننده بايد مالى را كه عاريه كرده به ولىّ او بدهد.
مسأله : كسى كه چيزى عاريه داده هر وقت بخواهد مى تواند آن را پس بگيرد و كسى هم كه عاريه كرده هر وقت بخواهد مى تواند آن را پس دهد، و در صورت اوّل اگر پس گرفتن، عرفاً موجب خسارت عاريه گيرنده شود بنابر احتياط واجب بايد مهلت بدهد.
مسأله : عاريه دادن چيزى براى استفاده حرام از آن جايز نيست بنابراين عاريه دادن انگشتر طلاى مردانه به مرد جايز نيست. بلى اگر همين انگشتر را براى كارى غير از زينت كردن مرد بگيرد مانعى ندارد.
مسأله : عاريه دادن گوسفند براى استفاده از شير و پشم آن، و عاريه دادن حيوان نر براى آبستن كردن حيوان مادّه صحيح است و نيز عاريه دادن حيوانات ديگر براى منافع مشروع آنها اشكال ندارد.
مسأله : اگر چيزى را كه عاريه كرده به مالك يا به ولىّ يا به وكيلى كه در مطلق كارها وكالت داشته باشد و يا به وكيلى كه در خصوص عاريه وكالت دارد بدهد و بعد آن چيز تلف شود، عاريه كننده ضامن نيست، ولى اگر بدون اجازه صاحب مال يا وكيل يا
( صفحه 423 )
ولىّ او آنرا بجائى ببرد اگر چه جائى باشد كه صاحبش معمولا بآنجا مى برده مثلا اتومبيل را در پاركينگى پارك كند كه معمولا صاحبش در آنجا پارك مى كرده و بعد تلف شود يا كسى آنرا تلف كند يا بسرقت برود ضامن است.
مسأله : اگر چيز نجس را براى كارى كه شرط آن پاكى است عاريه دهد، مثلا ظرف نجس را عاريه دهد كه در آن غذا بخورند، بايد نجس بودن آنرا به كسيكه عاريه مى كند بگويد، و امّا اگر لباس نجس را براى نماز خواندن عاريه دهد لازم نيست نجس بودنش را اطلاع دهد.
مسأله : چيزى را كه عاريه كرده بدون اجازه صاحب آن نمى تواند به ديگرى اجاره، يا عاريه دهد.
مسأله : اگر چيزى را كه عاريه كرده با اجازه صاحب آن به ديگرى عاريه دهد، چنانچه كسى كه اول آن چيز را عاريه كرده بميرد يا ديوانه شود، عاريه دوّمى باطل نمى شود.
مسأله : اگر بداند مالى را كه عاريه كرده غصبى است، بايد آن را به صاحبش برساند و نمى تواند به عاريه دهنده بدهد.
مسأله : اگر مالى را كه مى داند غصبى است عاريه كند و از آن استفاده اى ببرد و در دست او از بين برود، مالك مى تواند عوض مال و عوض استفاده اى را كه عاريه كننده برده از او يا از كسى كه مال را غصب كرده مطالبه كند و اگر از عاريه كننده بگيرد، او نمى تواند چيزى را كه به مالك مى دهد از عاريه دهنده مطالبه نمايد.
مسأله : اگر نداند مالى را كه عاريه كرده غصبى است و در دست او از بين برود، چنانچه صاحب مال عوض آن را از او بگيرد، او هم مى تواند آنچه را به صاحب مال داده از عاريه دهنده مطالبه نمايد، ولى اگر چيزى را كه عاريه كرده طلا و نقره باشد، يا عاريه دهنده با او شرط كرده باشد كه اگر آن چيز از بين برود عوضش را بدهد، نمى تواند چيزى را كه به صاحب مال مى دهد، از عاريه دهنده مطالبه نمايد.
( صفحه 424 )
احكام نكاح يا ازدواج
بواسطه عقد ازدواج زن به مرد حلال مى شود، و آن بر دو قسم است: دائم و غير دائم. عقد دائم آن است كه مدّت زناشوئى در آن معيّن نشود و زنى را كه به اين قسم عقد مى كنند دائمه گويند. و عقد غير دائم آن است كه مدّت زناشوئى در آن معيّن شود، مثلا زن را به مدّت يك ساعت يا يك روز يا يك ماه يا يك سال يا بيشتر عقد نمايند، و زنى را كه به اين قسم عقد كنند متعه و صيغه مى نامند.
احكام عقد
مسأله : در زناشوئى چه دائم و چه غير دائم، بايد صيغه خوانده شود و تنها راضى بودن زن و مرد كافى نيست و صيغه عقد را يا خود زن و مرد مى خوانند، يا ديگرى را وكيل مى كنند كه از طرف آنان بخواند.
مسأله : وكيل لازم نيست مرد باشد، زن هم مى تواند براى خواندن صيغه عقد از طرف ديگرى وكيل شود.
مسأله : زن و مرد تا يقين نكنند كه وكيل آنها صيغه را خوانده است نمى توانند با يكديگر رفتار محرمانه نمايند، و گمان به اينكه وكيل صيغه را خوانده است كفايت
( صفحه 425 )
نمى كند، ولى اگر وكيل بگويد صيغه را خوانده ام كافى است.
مسأله : اگر زنى كسى را وكيل كند كه مثلا ده روز او را به عقد مردى درآورد و ابتداى ده روز را معين نكند در صورتى كه از گفته زن معلوم شود كه به وكيل اختيار كامل داده آن وكيل مى تواند هر وقت كه بخواهد او را ده روز به عقد آن مرد درآورد، و اگر معلوم باشد كه زن، روز يا ساعت معيّنى را قصد كرده، بايد صيغه را مطابق قصد او بخواند.
مسأله : يك نفر مى تواند براى خواندن صيغه عقد دائم يا غير دائم از طرف دو نفر وكيل شود و نيز انسان مى تواند از طرف زن وكيل شود و او را براى خود به طور دائم يا غير دائم عقد كند ولى احتياط مستحب آن است كه عقد را دو نفر بخوانند.
(دستور خواندن عقد دائم)
مسأله : اگر صيغه دائم را خود زن و مرد بخوانند و اوّل زن بگويد: زَوَّجْتُكَ نَفْسى عَلَى الصَّداقِ الْمَعلُوم (يعنى خود را زن تو نموده به مهرى كه معيّن شده) پس از آن بدون فاصله مرد بگويد: قَبِلْتُ التَّزْويجَ (يعنى قبول كردم اين ازدواج را) عقد صحيح است. و اگر ديگرى را وكيل كنند كه از طرف آنها صيغه عقد را بخواند چنانچه مثلا اسم مرد احمد و اسم زن فاطمه باشد و وكيل زن بگويد: زَوَّجْتُ مُوَكِّلَتِى فاطِمةَ مُوَكِّلَكَ اَحْمَدَ عَلَى الصَّداقِ الْمَعْلُوم، پس بدون فاصله وكيل مرد بگويد: قَبِلْتُ لِمُوَكِّلى اَحْمَدَ عَلَى الصَّدَاقِ صحيح مى باشد، ولى بايد كسى كه اين الفاظ را مى خواند كاملاً معنى آنرا بفهمد و قصد انشاء كند. يعنى بخواهد با گفتن اين الفاظ دو نفر را زن و شوهر كند.
(دستور خواندن عقد غير دائم)
مسأله : اگر خود زن و مرد بخواهند صيغه عقد غير دائم را بخوانند، بعد از آنكه مدّت و مهر را معيّن كردند، چنانچه زن بگويد: زَوَّجْتُكَ نَفْسى فِى المُدَّةِ الْمَعْلُومَةِ عَلَى الْمَهْرِ الْمَعلُوم، بعد بدون فاصله مرد بگويد: قَبِلْتُ، صحيح است. و اگر ديگرى را وكيل كنند اوّل وكيل زن به وكيل مرد بگويد: مَتَّعْتُ مُوَكِّلَتِى مُوَكِّلَكَ فِى الْمُدَّةِ الْمَعْلُومَةِ عَلَى