جستجو در تأليفات معظم له
 

قرآن، حديث، دعا
زندگينامه
کتابخانه
احکام و فتاوا
دروس
اخبار
ديدارها و ملاقات ها
پيامها
فعاليتهاى فرهنگى
کتابخانه تخصصى فقهى
نگارخانه
پايگاه هاى مرتبط
مناسبتها
معرفى و اخبار دفاتر
صفحه اصلي  

كتابخانه فقه رساله توضيح المسائل
صفحات بعد
صفحات قبل
( صفحه 452 )

مسأله : اگر مرد بخواهد زن خود را كه بواسطه اصل خلقتش يا مرض يا بواسطه خوردن قرص كه زنان براى جلوگيرى از خون حيض مى خورند و حيض نمى بيند طلاق دهد. بايد از وقتى كه با او نزديكى كرده تا سه ماه از جماع با او خود دارى نمايد و بعد او را طلاق دهد.

مسأله : طلاق بايد به صيغه عربى صحيح و به كلمه «طالق» خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صيغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد بايد بگويد: «زَوْجَتى فاطِمَة طالقٌ»; يعنى: زن من فاطمه رها است و اگر ديگرى را وكيل كند آن وكيل بايد بگويد: «زَوْجَةُ مُوكِّلِى فاطِمَةُ طالِقٌ».

مسأله : زنى كه صيغه شده، مثلا يك ماهه يا يك ساله او را عقد كرده اند طلاق ندارد، و رها شدن او به اين است كه مدتش تمام شود، يا مرد مدت را به او ببخشد به اين ترتيب كه بگويد: مدت را به تو بخشيدم و شاهد گرفتن و پاك بودن زن از حيض در عقد موقت لازم نيست.

عِـدّه طـلاق

مسأله : زنى كه نُه سالش تمام نشده و زن يائسه(1) عده ندارد، يعنى اگر چه شوهرش با او نزديكى كرده باشد، بعد از طلاق مى تواند فوراً شوهر كند.

مسأله : زنى كه نُه سالش تمام شده و يائسه نيست اگر شوهرش با او نزديكى كند و طلاقش دهد، بعد از طلاق بايد عدّه نگهدارد يعنى بعد از آن كه در پاكى طلاقش داد و مقدارى (هر چند كم باشد) بعد از طلاق پاك بود، بقدرى صبر كند كه دوبار حيض ببيند و پاك شود، و همين كه حيض سوم را ديد عدّه او تمام مى شود و مى تواند شوهر كند. ولى اگر پيش از نزديكى كردن با او طلاقش بدهد عدّه ندارد، يعنى مى تواند بعد از طلاق فوراً شوهر كند.

  • 1 ـ معناى يائسه در مسأله 32 گفته شد.

( صفحه 453 )

مسأله : زنى كه حيض نمى بيند اگر در سن زنهايى باشد كه حيض مى بينند چنانچه شوهرش بعد از نزديكى كردن او را طلاق دهد، بايد بعد از طلاق تا سه ماه عدّه نگهدارد.

مسأله : زنى كه عدّه او سه ماه است، اگر اول ماه طلاقش بدهند بايد سه ماه هلالى يعنى از موقعى كه ماه ديده مى شود تا سه ماه عدّه نگهدارد. و اگر در بين ماه طلاقش بدهند، بايد باقى ماه را با دو ماه بعد از آن و نيز كسرى ماه اول را از ماه چهارم عدّه نگهدارد تا سه ماه تمام شود، مثلا اگر غروب روز بيستم ماه طلاقش بدهند و آن ماه بيست و نه روز باشد بايد نه روز باقى ماه را با دو ماه بعد از آن و بيست روز از ماه چهارم عدّه نگهدارد، و احتياط مستحب آن است كه از ماه چهارم بيست و يك روز عدّه نگهدارد تا با مقدارى كه از ماه اوّل عدّه نگهداشته سى روز شود.

مسأله : اگر زن آبستن را طلاق دهند، بايد تا دنيا آمدن يا سقط شدن بچّه عده نگهدارد، بنابراين اگر مثلا يك ساعت بعد ازطلاق بچّه اوبه دنيا آيد، عدّه اش تمام مى شود.

مسأله : زنى كه نُه سالش تمام شده و يائسه نيست اگر صيغه شود مثلا يك ماهه، يا يك ساله چنانچه شوهرش با او نزديكى نمايد و مدت آن زن تمام شود يا شوهر مدت را به او ببخشد در صورتى كه حيض مى بيند بنابر احتياط واجب بايد به مقدار دو حيض كامل عدّه نگهدارد و شوهر نكند و اگر حيض نمى بيند، چهل و پنج روز بايد از شوهر كردن خوددارى نمايد. و در صورتى كه آبستن باشد با وضع حمل يا سقط جنين عده او تمام مى شود هر چند احتياط مستحب آن است كه به هر كدام از زائيدن يا چهل و پنج روز يا دو حيض كامل كه بيشتر است عدّه نگهدارد.

مسأله : ابتداى عدّه طلاق از موقعى است كه خواندن صيغه طلاق تمام مى شود، چه زن بداند طلاقش داده اند يا نداند، پس اگر بعد از تمام شدن عدّه بفهمد كه او را طلاق داده اند، لازم نيست دوباره عدّه نگهدارد.

(عدّه زنى كه شوهرش مرده)

مسأله : زنى كه شوهرش مرده اگر آبستن نباشد، بايد تا چهار ماه و ده روز عدّه

( صفحه 454 )

نگهدارد يعنى از شوهر كردن خود دارى نمايد اگر چه يائسه يا صغيره يا صيغه باشد، يا شوهرش با او نزديكى نكرده باشد و اگر آبستن باشد، بايد تا موقع زاييدن عدّه نگهدارد، ولى اگر پيش از گذشتن چهار ماه و ده روز، بچه اش به دنيا آيد بايد تا چهار ماه و ده روز از مرگ شوهرش صبر كند و اين عدّه را عدّه وفات مى گويند.

مسأله : زنى كه در عدّه وفات مى باشد، حرام است لباس هاى زينتى بپوشد و سرمه بكشد و همچنين كارهاى ديگرى كه زينت حساب شود بر او حرام مى باشد.

مسأله : ابتداى عده وفات در صورتيكه شوهر زن غائب يا در حكم غائب باشد از موقعى است كه زن از مرگ شوهر مطلع شود.

مسأله : اگر زن بگويد عدّه ام تمام شده، با دو شرط از او قبول مى شود: اوّل: آن كه بنابر احتياط مورد تهمت نباشد. دوّم: از طلاق يا مردن شوهرش بقدرى گذشته باشد كه در آن مدت تمام شدن عدّه ممكن باشد.

(طلاق بائن و طلاق رِجْعِى)

مسأله : طلاق از جهت اين كه زوج حق رجوع داشته باشد يا خير به دو قسم تقسيم مى شود: 1 ـ طلاق رجعى: كه در اين نوع طلاق زوج قبل از پايان عده حق دارد رجوع كند و طلاق را به هم بزند و به زندگى با زن خود ادامه دهد. 2 ـ طلاق بائن: كه در اين نوع طلاق مرد حق رجوع ندارد. در شش مورد طلاق بائن مى باشد:

اول: طلاق زنى كه نُه سالش تمام نشده باشد.

دوم: طلاق زنى كه يائسه باشد يعنى اگر سيده است بيشتر از شصت سال و اگر سيده نيست بيشتر از پنجاه سال قمرى داشته باشد.

سوم: طلاق زنى كه شوهرش بعد از عقد با او نزديكى نكرده باشد.

كه در اين سه مورد زن اصلاً عده ندارد تا مرد بتواند در آن رجوع كند.

چهارم: طلاق سوم زنى كه او را سه دفعه طلاق داده اند.

پنجم: طلاق خلع

ششم: طلاق مبارات

( صفحه 455 )

كه در اين سه مورد هر چند زن عده دارد اما مرد حق رجوع ندارد. و احكام اينها بعداً گفته خواهد شد.

مسأله : كسى كه زنش را طلاق رجعى داده، حرام است او را از خانه اى كه موقع طلاق در آن خانه بوده بيرون كند، ولى در بعضى از مواقع كه در كتابهاى مفصل گفته شده و از جمله آنها فحاشى و رفت و آمد با اجانب است، بيرون كردن او اشكال ندارد، و نيز حرام است زن بدون اجازه شوهرش از آن خانه بيرون  رود.

(احكام رجوع كردن)

مسأله : در طلاق رجعى مرد به دو قِسم مى تواند به زن خود رجوع كند:

اول: حرفى بزند كه معنايش اين باشد كه او را دو باره زن خود قرار داده است.

دوّم: كارى كند كه از آن بفهمند رجوع كرده است. بنابر اين با هر لفظ و عبارت يا عملى كه بفهماند او را مجدداً زن خود قرار داده است رجوع محقّق مى شود و ظاهر اين است كه به نزديكى كردن رجوع محقق خواهد شد اگر چه قصد رجوع نداشته باشد.

مسأله : براى رجوع كردن لازم نيست مرد شاهد بگيرد، يا به زن خبر دهد، بلكه اگر بدون اين كه كسى بفهمد، بگويد به زنم رجوع كردم صحيح است. ولى مستحب است براى رجوع كردن شاهد بگيرند امّا اگر بعد از تمام شدن عدّه مرد بگويد كه در عدّه رجوع نموده ام لازم است اثبات كند.

مسأله : مردى كه زن خود را طلاق رجعى داده، اگر بعد از طلاق زن با مرد مصالحه كند كه حق رجوع نداشته باشد مصالحه باطل و مالى را كه در مقابل آن گرفته مالك نمى شود. اما اگر مصالحه كند كه رجوع نكند، صحيح و اشكالى ندارد.

مسأله : اگر زنى را دو بار طلاق دهد و به او رجوع كند. يا دوبار او را طلاق دهد و بعد از هر طلاق و گذشتن عدّه عقدش كند، يا بعد از يك طلاق رجوع و بعد از طلاق ديگر و گذشتن عدّه عقد كند. بعد از طلاق سوم آن زن بر او حرام است، ولى اگر بعد از طلاق سوم به ديگرى شوهر كند، با چهار شرط به شوهر اول حلال مى شود، يعنى مى تواند آن زن را دوباره عقد نمايد:

( صفحه 456 )

اول: آن كه عقد شوهر دوم دائم باشد، و اگر مثلا يك ماهه يا يك ساله او را صيغه كند، بعد از آن كه از او جدا شد، شوهر اول نمى تواند او را عقد كند.

دوم: بنابر احتياط شوهر دوم بالغ باشد و بايد با او نزديكى و دخول كند. و بنابر احتياط واجب بايد انزال شود و نزديكى از جلوى زن باشد.

سوّم: شوهر دوم طلاقش دهد يا بميرد.

چهارم: عده طلاق يا عده وفات شوهر دوم تمام شود.

(طلاق خُلْع)

مسأله : طلاق خلع آن است كه زن به هر علتى نخواهد با شوهرش به زندگى ادامه دهد و شوهر هم مايل به طلاق دادن او نباشد ولى زن براى راضى كردن او به طلاق مقدارى مال به او بدهد تا راضى شود او را طلاق دهد. آنچه زن به شوهر مى دهد تا او را راضى به طلاق كند بذل مى گويند و بذل در اين نوع طلاق مى تواند به مقدار مهريه زن يا كمتر يا بيشتر از آن باشد ولى بايد با توافق دو طرف باشد.

مسأله : در طلاق خلع زن و مرد اگر بخواهند خودشان صيغه طلاق را بخوانند اول بايد زن بگويد: «بذلت لك كذا على أن تطلقنى» يعنى اين مقدار را به تو مى دهم تا مرا طلاق دهى. و بعد مرد بگويد: «أنت مختلعة على كذا فأنت طالق» يعنى تو را در مقابل چيزى كه داده اى طلاق دادم. در اين طلاق تمام شرايطى كه در طلاق رجعى گفته شده لازم است رعايت شود.

مسأله : اگر زن كسى را وكيل كند كه مهر او را به شوهرش ببخشد و شوهر، همان كس را وكيل كند كه زن را طلاق دهد، چنانچه مثلا اسم شوهر محمد و اسم زن فاطمه باشد وكيل صيغه طلاق را اينطور مى خواند: عَنْ مُوكِّلَتى فاطِمَةَ بَذَلْتُ مَهْرَهَا لِمُوَكِّلِى مُحَمَّد لِيَخْلَعَها عَلَيْهِ پس از آن بدون فاصله مى گويد: زَوْجَةُ مُوَكِّلى خالَعْتُها عَلى ما بَذَلَتْ هِىَ طالِقٌ و اگر زن كسى را وكيل كند كه غير از مهر چيز ديگرى را به شوهر او ببخشد كه او را طلاق دهد وكيل بايد به جاى كلمه (مهرها) آن چيز را بگويد، مثلا اگر صد تومان داده بايد بگويد: بَذَلْتُ مَأَةَ تُومانْ.