( صفحه 428 )
و همچنين اگر همسر مناسبى براى دختر پيدا شود و بخواهد با پسرى كه شرعاً و عرفاً هم كفو او مى باشد ازدواج كند و پدر و جدّ پدرى بدون جهت مانع مى شوند و سخت گيرى مى كنند در اين صورت نيز اجازه آنان لازم نيست، و همينطور اگر دختر باكره نباشد اجازه پدر و جدّ لازم نيست، حتّى در صورتى كه بدون شوهر رفتن، به او نزديكى شده باشد.
مسأله : اگر پدر و جد پدرى مسلمان نباشد ولى دختر باكره رشيده مسلمان باشد اجازه آنها در ازدواج او لازم نيست.
(عيبهايى كه به واسطه آنها مى شود عقد را بهم زد)
مسأله : اگر مرد بعد از عقد بفهمد كه زن يكى از هفت عيب را دارد مى تواند عقد را به هم بزند به شرط آنكه معلوم شود كه عيب پيش از عقد بوده است:
اول: ديوانگى. دوم: مرض خوره. سوّم: مرض بَرَص (پيسى). چهارم: كورى. پنجم: زمين گير بودن و در حكم آن است شلى كه شل بودن او واضح باشد. ششم: آن كه افضا شده يعنى راه بول و حيض يا راه حيض و غائط او يكى شده باشد ولى اگر راه حيض و غائط او يكى شده باشد به هم زدن عقد اشكال دارد و بايد احتياط شود. هفتم: آن كه گوشت، يا استخوانى يا غده اى در فرج او باشد كه مانع نزديكى شود.
مسأله : زن نيز مى تواند در چهار صورت عقد را به هم بزند:
اوّل: ديوانه بودن شوهر، اگر زن بعد از عقد بفهمد كه شوهرش پيش از عقد ديوانه بوده يا آنكه بعد از عقد چه پيش از نزديكى يا بعد از آن ديوانه شود مى تواند عقد را بهم بزند.
دوّم: نداشتن آلت مردى، چنانچه زن بعد از عقد بفهمد كه شوهرش پيش از عقد آلت مردى نداشته يا بعد از عقد پيش از نزديكى آلت او بريده شده مى تواند عقد را بهم بزند.
سوّم: ناتوانى از نزديكى جنسى، اگر زن بعد از عقد بفهمد كه شوهرش مرضى دارد كه نمى تواند وطى و نزديكى نمايد هر چند آن مرض بعد از عقد و پيش از نزديكى عارض شده باشد مى تواند عقد را بهم بزند.
( صفحه 429 )
چهارم: بيضه هاى او را كشيده باشند، چنانچه زن بعد از عقد بفهمد كه بيضه هاى شوهرش را قبل از عقد كشيده اند مى تواند عقد را بهم بزند. در تمام چهار صورتى كه ذكر شد زن مى تواند بدون طلاق عقد را بهم بزند. ولى در صورت سوّم كه ناتوانى جنسى دارد لازم است كه زن به مجتهد جامع الشرائط يا به وكيل او مراجعه نمايد و مجتهد جامع الشرائط شوهر را تا يك سال مهلت مى دهد چنانچه شوهر نتوانست به آن زن يا زنى ديگر نزديكى كند، پس از آن زن مى تواند عقد را بهم بزند، و اگر آلت مردى بعد از نزديكى بريده شود و زن عقد ازدواج را فسخ كند، فسخ اثرى ندارد اگر چه احتياط مستحب آنستكه شوهر او را طلاق دهد.
مسأله : اگر مرد يا زن، بواسطه يكى از عيبهايى كه در دو مسأله پيش گفته شد عقد را به هم بزند، بايد بدون طلاق از هم جدا شوند.
مسأله : اگر بواسطه آن كه مرد عنين است و نمى تواند وطى و نزديكى كند، زن عقد را به هم بزند شوهر بايد نصف مهر را بدهد. ولى اگر بواسطه يكى از عيبهاى ديگرى كه گفته شد، مرد يا زن عقد را بهم بزند، چنانچه مرد با زن نزديكى نكرده باشد چيزى بر او نيست و اگر نزديكى كرده، بايد تمام مهر را بدهد.
(عدّه اى از زنها كه ازدواج با آنها حرام است)
مسأله : ازدواج با زنهائى كه مثل مادر و خواهر و مادر زن با انسان محرم هستند حرام است.
مسأله : اگر كسى زنى را براى خود عقد نمايد، اگر چه با او نزديكى نكند، مادر و مادر مادر آن زن و مادر پدر او هر چه بالا روند به آن مرد محرم مى شوند.
مسأله : اگر زنى را عقد كند و با او نزديكى نمايد، دختر و نوه دخترى و پسرى آن زن هر چه پائين روند، چه در وقت عقد باشند يا بعداً به دنيا بيايند، به آن مرد محرم مى شوند.
مسأله : اگر با زنى كه براى خود عقد كرده نزديكى هم نكرده باشد، تا وقتى كه آن زن در عقد او است نمى تواند با دختر او ازدواج كند.
( صفحه 430 )
مسأله : عمّه و خاله پدر و عمّه و خاله پدربزرگ و عمّه و خاله مادر و عمّه و خاله مادربزرگ هر چه بالا روند به انسان محرمند.
مسأله : پدر و جدّ شوهر، هر چه بالا روند، و پسر و نوه پسرى و دخترى او هر چه پائين آيند چه در موقع عقد باشند، يا بعداً به دنيا بيايند به زن او محرم هستند.
مسأله : اگر زنى را براى خود عقد كند، دائمه باشد، يا صيغه تا وقتى كه آن زن در عقد او است نمى تواند با خواهر آن زن ازدواج كند.
مسأله : اگر زن خود را به ترتيبى كه در كتاب طلاق گفته مى شود طلاق رجعى دهد، در بين عدّه نمى تواند خواهر او را عقد نمايد، بلكه در عدّه طلاق بائن هم كه بعداً بيان مى شود، احتياط مستحب آن است كه از ازدواج با خواهر زنش خود دارى نمايد، و احتياط واجب اين است كه در عده متعه با خواهر آن زن كه او را متعه كرده بوده است ازدواج نكند.
مسأله : انسان نمى تواند بدون اجازه زن خود، با خواهر زاده و برادر زاده او ازدواج كند ولى اگر بدون اجازه زنش آنان را عقد نمايد و بعداً زن بگويد به آن عقد راضى هستم اشكالى ندارد.
مسأله : اگر زن بفهمد شوهرش برادر زاده يا خواهر زاده او را عقد كرده و حرفى نزند، چنانچه بعداً رضايت ندهد عقد آنان باطل است، بلكه اگر از حرف نزدنش معلوم باشد كه باطناً راضى بوده احتياط واجب آن است كه شوهرش از برادر زاده او جدا شود مگر آنكه اجازه دهد.
مسأله : زن مسلمان نمى تواند به عقد كافر در آيد، مرد مسلمان هم نمى تواند با زنهاى كافره بطور دائم ازدواج كند ـ حتى اگر يهوديه يا نصرانيه باشند بنابر احتياط واجب ـ ولى صيغه كردن زنهاى يهودى و نصرانى مانعى ندارد.
مسأله : كسى كه زن مسلمان دارد نبايد زن يهودى و نصرانى را صيغه نمايد.
مسأله : اگر انسان پيش از آن كه دختر عمّه يا دختر خاله خود را بگيرد با مادر آنان زنا كند ديگر نمى تواند با آنان ازدواج نمايد.
مسأله : اگر با دختر عمه يا دختر خاله خود ازدواج نمايد و پيش از آنكه با آنان
( صفحه 431 )
نزديكى كند با مادرشان زنا نمايد، احتياط واجب آن است كه از ايشان جدا شود.
مسأله : اگر با زنى غير از عمّه و خاله خود زنا كند، احتياط واجب آن است كه با دختر او ازدواج نكند، ولى اگر زنى را عقد نمايد و با او نزديكى كند بعد با مادر او زنا كند، آن زن بر او حرام نمى شود، ولى اگر او را طلاق بدهد و بعداً دوباره بخواهد با او ازدواج كند اشكال دارد، و نيز اگر پيش از آنكه با او نزديكى كند با مادر او زنا نمايد، احتياط واجب آن است كه از آن زن جدا شود.
مسأله : اگر با زنى كه در عدّه طلاق است زنا كند باعث حرمت ابدى نمى شود لذا مى تواند بعد از گذشت عده با او ازدواج كند هرچند احتياط در ترك اين ازدواج است و اگر با زنى كه در عده است عقد كند (چه موقت چه دائم) هر چند اين عقد باطل است ولى باعث حرمت ابدى مى شود.
مسأله : احتياط واجب آن است كه با زن مشهوره به زانيه بوده قبل از اين كه توبه اش معلوم بشود ازدواج نكند.
مسأله : اگر با زنى زنا كند، بعداً مى تواند آن زن را براى خود عقد نمايد، ولى احتياط واجب آن است كه صبر كند تا آن زن حيض ببيند بعد او را عقد كند و همچنين است اگر ديگرى بخواهد آن زن را عقد نمايد.
مسأله : اگر زنى را كه در عدّه ديگرى است براى خود عقد كند، چنانچه مرد و زن يا يكى از آنان بدانند كه عدّه زن تمام نشده و بدانند عقد كردن زن در عدّه حرام است آن زن بر او حرام مى شود، اگر چه مرد بعد از عقد با آن زن نزديكى نكرده باشد.
مسأله : اگر زنى را براى خود عقد كند و بعد معلوم شود كه در عدّه بوده چنانچه هيچ كدام نمى دانسته اند زن درعدّه است و نمى دانسته اند كه عقد كردن زن در عدّه حرام است، در صورتى كه مرد با او نزديكى كرده باشد، آن زن بر او حرام مى شود.
مسأله : اگر انسان بداند زنى شوهر دارد و با او ازدواج كند اين عقد باطل است و بايد از او جدا شود و بعداً هم او را براى خود عقد نكند و اگر نداند كه زن شوهر دارد و با او ازدواج كند عقد باطل است و اگر با او همبستر نشده باشد موجب حرمت ابدى نمى شود.
( صفحه 432 )
مسأله : زن شوهر دار اگر زنا بدهد بر شوهر خود حرام نمى شود و اگر مشهوره به زانيه بودن شود احتياط واجب آن است كه شوهر او را طلاق دهد ولى بايد مَهرش را بدهد و اگر توبه كرد مى تواند مجدداً او را عقد كند.
مسأله : زنى را كه طلاق داده اند و زنى كه صيغه بوده و شوهرش مدّت او را بخشيده يا مدّتش تمام شده، چنانچه بعد از مدّتى شوهر كند و بعد شك كند كه موقع عقد شوهر دوّم عدّه شوهر اوّل تمام بوده يا نه، بايد به شك خود اعتنا نكند.
مسأله : اگر شخص بالغى با پسر نابالغى لواط كند، با احراز تحقق دخول مادر، خواهر و دختر پسر بر او حرام مى شود ولى اگر فاعل نابالغ باشد يا شك كند كه بالغ بوده بر او حرام نمى شود، و چنانچه هر دو بالغ باشند، يا هر دو نابالغ باشند يا فاعل نابالغ و مفعول بالغ باشند، بنابر احتياط مستحب با هم ازدواج نكنند.
مسأله : اگر با مادر يا خواهر يا دختر پسرى ازدواج نمايد و بعد از ازدواج و دخول به زوجه با آن پسر لواط كند، آنان بر او حرام نمى شوند، ولى اگر آنها را طلاق داد بنابر احتياط واجب دو مرتبه آنها را عقد نكند، و نيز اگر بعد از عقد و پيش از دخول لواط كند بنابر احتياط واجب آن زن بر او حرام مى شود.
مسأله : اگر كسى در حال احرام كه يكى از كارهاى حج يا عمره است، با زنى ازدواج نمايد عقد او باطل است، و چنانچه مى دانسته كه زن گرفتن بر او حرام است، ديگر نمى تواند آن زن را عقد كند.
مسأله : اگر زنى كه در حال احرام است با مردى كه در حال احرام نيست ازدواج كند عقد او باطل است، و اگر زن مى دانسته كه ازدواج در حال احرام حرام است واجب است كه بعداً با آن مرد ازدواج نكند.
مسأله : اگر مرد طواف نساء را كه يكى از كارهاى حج است بجا نياورد، زنش كه بواسطه مُحرم شدن بر او حرام شده بود حلال نمى شود، و نيز اگر زن طواف نساء نكند، شوهرش بر او حلال نمى شود، ولى اگر بعداً طواف نساء را انجام دهند به يكديگر حلال مى شوند.
مسأله : اگر كسى دختر نابالغى را براى خود عقد كند و پيش از آنكه نُه سال دختر