( صفحه 83 )
حيض دارد دوباره خونى ببيند كه آن هم نشانه خون حيض داشته باشد، مثل آن كه پنج روز خون سياه و نه روز خون زد و دوباره پنج روز خون سياه ببيند بايد از اوّل خون اوّل، كه نشانه حيض دارد، حيض قرار دهد و در عدد، رجوع به خويشاوندان خود كند و بقيه را استحاضه قرار دهد.
مسأله : مبتدئه اگر بيشتر از ده روز خونى ببيند كه چند روز آن نشانه حيض و چند روز ديگر آن نشانه استحاضه داشته باشد، چنانچه خونى كه نشانه حيض دارد از سه روز كمتر يا از ده روز بيشتر باشد، بايد بنابر احتياط از اولى كه خون نشانه حيض دارد، حيض قرار دهد و در عدد به خويشاوندان خود رجوع كند و بقيه را استحاضه قرار دهد.
(6 ـ ناسِيه)
مسأله : ناسيه يعنى زنى كه عادت خود را فراموش كرده است، اگر بيشتر از ده روز خون ببيند بايد روزهايى كه خون او نشانه حيض را دارد تا ده روز، حيض قرار دهد و بقيه را استحاضه قرار دهد. و اگر نتواند حيض را به واسطه نشانه هاى آن تشخيص دهد، بنابر احتياط واجب بايد هفت روز اول را حيض و بقيه را استحاضه قرار دهد.
(مسائل متفرقه حيض)
مسأله : مبتدئه و مضطربه و ناسيه و زنى كه عادت عدديه دارد، اگر خونى ببيند كه نشانه هاى حيض داشته باشد يا يقين كنند كه سه روز طول مى كشد بايد عبادت را ترك كنند، و چنانچه بعد بفهمند حيض نبوده بايد عبادتهايى را كه بجا نياورده اند قضا نمايند. ولى اگر يقين نكنند كه تا سه روز طول مى كشد و نشانه هاى حيض را هم نداشته باشد، بنابر احتياط واجب بايد تا سه روز كارهاى استحاضه را بجا آورند و كارهايى را كه بر حائض حرام است ترك نمايند و چنانچه پيش از سه روز پاك نشدند بايد آن را حيض قرار دهند.
( صفحه 84 )
مسأله : زنى كه عادت دارد، چه در وقت حيض عادت داشته باشد چه در عدد حيض، يا هم در وقت و هم در عدد آن، اگر دو ماه پشت سرهم بر خلاف عادت خود خونى ببيند كه وقت آن يا شماره روزهاى آن يا هم وقت و هم شماره روزهاى آن يكى باشد، عادتش برمى گردد به آنچه در اين دو ماه ديده است. مثلاً اگر از روز اول تا هفتم ماه خون مى ديده و پاك مى شده چنانچه دو ماه از دهم تا هفدهم ماه، خون ببيند و پاك شود، از دهم تا هفدهم عادت او مى شود.
مسأله : مقصود از يك ماه، از ابتداى خون ديدن است تا سى روز نه از اول ماه تا آخر ماه.
مسأله : زنى كه معمولاً ماهى يك مرتبه خون مى بيند اگر در يك ماه دو مرتبه خون ببيند و آن خون شرايط حيض را داشته باشد، چنانچه روزهايى كه در وسط پاك بوده از ده روز كمتر نباشد بايد هردو را حيض قرار دهد.
مسأله : اگر سه روز يا بيشتر خونى ببيند كه نشانه حيض را دارد، بعد ده روز يا بيشتر خونى ببيند كه نشانه استحاضه را دارد و دوباره سه روز خونى به نشانه هاى حيض ببيند بايد خون اوّل و خون آخر را كه نشانه هاى حيض داشته، حيض قرار دهد.
مسأله : اگر زن پيش از ده روز پاك شود و بداند كه در باطن خون نيست، بايد براى عبادتهاى خود غسل كند، اگرچه گمان داشته باشد كه پيش از تمام شدن ده روز دوباره خون مى بيند ولى اگر يقين داشته باشد كه پيش از تمام شدن ده روز دوباره خون مى بيند نبايد غسل كند و نمى تواند نماز بخواند و بايد به احكام حائض رفتار نمايد.
مسأله : اگر زن پيش از ده روز پاك شود، و احتمال دهد كه در باطن خون هست بايد قدرى پنبه داخل فرج نمايد و كمى صبر كند و بيرون آورد; پس اگر پاك بود غسل كند وعبادتهاى خود را بجاآورد واگر پاك نبود اگرچه به خون زرد رنگى هم آلوده باشد چنانچه در حيض عادت ندارد يا عادت او ده روز است بايد صبر كند كه اگر پيش از ده روز پاك شد غسل كند، و اگر سر ده روز پاك شد، يا خون او از ده گذشت، سر ده روز غسل نمايد، و اگر عادتش كمتر از ده روز است، در صورتى كه بداند پيش از تمام شدن ده
( صفحه 85 )
روز يا سر ده روز پاك مى شود، نبايد غسل كند و اگر احتمال دهد خون او از ده روز مى گذرد احتياط واجب آن است كه تا يك روز عبادت را ترك كند و بعد از آن مى تواند تا ده روز عبادت را ترك كند ولى بهتر است تا ده روز كارهايى را كه بر حائض حرام است ترك كند و كارهاى مستحاضه را انجام دهد پس اگر پيش از تمام شدن ده روز يا سر ده روز از خون پاك شد تمامش حيض است و اگر ده روز گذشت، بايد عادت خود را حيض و بقيه را استحاضه قرار دهد و عبادتهايى را كه بعد از روزهاى عادت بجا نياورده قضا نمايد.
مسأله : اگر چند روز را حيض قرار دهد و عبادت نكند، بعد بفهمد حيض نبوده است، بايد نماز و روزه اى را كه در آن روزها بجا نياورده قضا نمايد، و اگر چند روز را به گمان اين كه حيض نيست عبادت كند، بعد بفهمد حيض بوده، چنانچه آن روزها را روزه گرفته بايد قضا نمايد.
نـفـاس
مسأله : از وقتى كه اولين جزء بچه از شكم مادر بيرون مى آيد هر خونى كه زن مى بيند، اگر پيش از ده روز يا سرِ ده روز قطع شود خون نفاس است. و زن را در حال نفاس، نفساء مى گويند.
مسأله : خونى كه زن پيش از بيرون آمدن اوّلين جزء بچّه مى بيند نفاس نيست.
مسأله : لازم نيست كه خلقت بچه تمام باشد، بلكه اگر خون بسته اى هم از رحم زن خارج شود و خود زن بداند، يا چهار نفر قابله بگويند كه اگر در رحم مى ماند انسان مى شد، خونى كه تا ده روز همراه آن مى بيند خون نفاس است.
مسأله : ممكن است خون نفاس، يك آن، بيشترنيايد،ولى بيشتراز ده روز نمى شود.
مسأله : هرگاه شك كند كه چيزى سقط شده يا نه، يا چيزى كه سقط شده اگر مى ماند انسان مى شد يا نه لازم نيست وارسى كند، و خونى كه از او خارج مى شود شرعاً خون نفاس نيست.
( صفحه 86 )
مسأله : توقف در مسجد و رفتن به مسجدالحرام و مسجد پيامبر(صلى الله عليه وآله) و رساندن جايى از بدن به خط قرآن و كارهاى ديگرى كه بر حائض حرام است، بر نفساء هم حرام است و آنچه بر حائض واجب و مستحب و مكروه است، بر نفساء هم واجب و مستحب و مكروه مى باشد.
مسأله : طلاق دادن زنى كه در حال نفاس مى باشد باطل است و نزديكى كردن با او حرام مى باشد و اگر شوهرش با او نزديكى كند احتياط مستحب آن است به دستورى كه در احكام حيض گفته شد كفاره بدهد.
مسأله : وقتى زن از خون نفاس پاك شد، بايد غسل كند و عبادتهاى خود را بجا آورد و اين غسل كفايت از وضو نمى كند و اگر دوباره خون ببيند چنانچه در فاصله كمتر از ده روز از هنگام زايمان خون دوم قطع شود تمام آن نفاس است. و اگر روزهايى كه پاك بوده روزه گرفته باشد بايد قضا نمايد.
مسأله : اگر زن از خون نفاس پاك شود و احتمال دهد كه در باطن خون هست بايد مقدارى پنبه داخل فرج نمايد و كمى صبر كند اگر خون در مجرى نبود براى عبادتهاى خود غسل كند.
مسأله : اگر خون نفاس زن از ده روز بگذرد، چنانچه در حيض عادت دارد به اندازه روزهاى عادت او نفاس و احتياط واجب آن است كه از روز بعد از عادت تا روز دهم زايمان عبادت هاى خود را طبق احكام استحاضه به جا آورد و كارهايى را كه بر نفساء حرام است ترك كند و بقيه استحاضه است و اگر عادت ندارد تا ده روز نفاس و بقيه استحاضه مى باشد. و احتياط مستحب در هر دو صورت آن است كه بعد از روز دهم تا روز هيجدهم زايمان، عبادتهاى خود را طبق احكام استحاضه بجا آورد و كارهايى را كه بر نفساء حرام است ترك كند.
مسأله : بين نفاس و حيض كه زن بعد از آن مى بيند بايد ده روز فاصله باشد پس خونى كه زن قبل از گذشت ده روز از گذشت ايام نفاس مى بيند استحاضه است هر چند در ايام عادت باشد و در مورد لزوم فاصله شدن ده روز پاكى بين حيض سابق و نفاس اشكال است و احتياط ترك نشود.
( صفحه 87 )
غسل مسّ ميّت
مسأله : اگر كسى بدن انسان مرده اى را كه سرد شده و غسلش نداده اند مس كند يعنى جايى از بدن خود را به آن برساند بايد غسل مس ميت نمايد، چه در حالت خواب مس كند چه در بيدارى، با اختيار مس كند يا بى اختيار، حتى اگر ناخن و استخوان او به ناخن و استخوان ميت برسد بايد غسل كند. ولى اگر حيوان مرده اى را مس كند غسل بر او واجب نيست.
مسأله : براى مس مرده اى كه تمام بدن او سرد نشده، غسل واجب نيست اگرچه جايى را كه سرد شده مسّ نمايد.
مسأله : اگر موى خود را به بدن ميت برساند و يا بدن خود را به موى ميّت و يا موى خود را به موى ميّت برساند، غسل واجب نيست مگر اين كه آن قدر موى كوتاه باشد كه مس ميت بر آن صدق بنمايد.
مسأله : براى مس بچه مرده، حتى بچه سقط شده اى كه چهار ماه او تمام شده غسل ميت واجب است بلكه بهتر است براى مس بچه سقط شده اى كه از چهار ماه كمتر دارد غسل كرد. بنابراين اگر بچه چهار ماهه اى مرده به دنيا بيايد، مادر او بايد غسل مس ميت كند، بلكه اگر از چهار ماه كمتر هم داشته باشد بهتر است مادر او غسل نمايد.
مسأله : بچه اى كه بعد از مردن مادر به دنيا مى آيد، وقتى بالغ شد واجب است غسل مس ميّت كند.
مسأله : اگر انسان، ميتى را كه سه غسل او كاملاً تمام شده مس نمايد، غسل بر او واجب نمى شود، ولى اگر پيش از آن كه غسل سوم تمام شود جايى از بدن او را مس كند اگرچه غسل سوم آن جا تمام شده باشد بايد غسل مس ميت نمايد.
مسأله : اگر ديوانه يا بچّه نابالغى، ميت را مس كند بعد از آن كه آن ديوانه عاقل يا بچّه بالغ شد بايد غسل مس ميت نمايد و اگر بچه نابالغ در حالى كه مميز است در حالى كه مميز است غسل كند غسلش صحيح است.