( صفحه 465 )
آن كوتاهى كرده، يا تعدى يعنى زياده روى كرده باشد بايد عوض آن را به صاحبش بدهد، و اگر كوتاهى نكرده و زياده روى هم ننموده چيزى بر او واجب نيست.
مسأله : اگر مالى را كه نشانه دارد و قيمت آن به 6 / 12 نخود نقره سكه دار مى رسد در جايى پيدا كند كه معلوم است بواسطه اعلان صاحب آن پيدا نمى شود مى تواند در روز اول آن را از طرف صاحبش صدقه بدهد و لازم نيست صبر كند تا سال تمام شود و چنانچه صاحبش پيدا شود و به صدقه دادن راضى نشود بايد عوض آن را به او بدهد و ثواب صدقه اى كه داده مالِ خود او است.
مسأله : اگر چيزى را پيدا كند و به خيال اين كه مالِ خود او است بر دارد بعد بفهمد مال خودش نبوده، بايد تا يك سال اعلان نمايد. و همچنين است بنابر احتياط واجب اگر آنرا با پاى خود حركت داده و جا بجا كند.
مسأله : بايد موقع اعلان جنس چيزى را كه پيدا كرده معين نمايد به طورى كه عرفا بگويند آن را تعريف كرده، مثل اين كه بگويد: «كتاب يا لباسى را پيدا كرده ام» و اگر بگويد: «چيزى پيدا كرده ام» كافى نيست.
مسأله : اگر چيزى را پيدا كند و ديگرى بگويد مالِ من است، در صورتى بايد به او بدهد كه نشانه هاى آن را بگويد و يقين يا اطمينان پيدا كند كه مال او است.
مسأله : اگر قيمت چيزى كه پيدا كرده به 6 / 12 نخود نقره سكه دار برسد چنانچه اعلان نكند و در مسجد، يا جاى ديگرى كه محل اجتماع مردم است بگذارد و آن چيز از بين برود، يا ديگرى آن را بردارد كسى كه آن را پيدا كرده ضامن است.
مسأله : اگر مالى را كه كمتر از 6 / 12 نخود نقره سكه دار ارزش دارد پيدا كند و از آن صرف نظر نمايد و در مسجد يا جاى ديگر بگذارد چنانچه كسى آن را بردارد، براى او حلال است.
مسأله : هر گاه چيزى پيدا كند كه اگر بماند فاسد مى شود بايد تا مقدارى كه ممكن است آن را نگهدارد بعد با اجازه مجتهد جامع الشرائط يا وكيل او قيمت آنرا معيّن كند و بفروشد و پولش را نگهدارد و تا يك سال تعريف و اعلان كند چنانچه صاحب آن پيدا نشد از طرف او صدقه بدهد.
( صفحه 466 )
مسأله : اگر چيزى را كه پيدا كرده موقع وضو گرفتن و نماز خواندن همراه او باشد، در صورتى كه قصدش اين باشد كه صاحب آن را پيدا كند اشكال ندارد. و الاّ حكم مغصوب را دارد.
مسأله : اگر كفش او را ببرند و كفش ديگرى به جاى آن بگذارند چنانچه بداند كفشى كه مانده مالِ كسى است كه كفش او را برده و راضى است كه كفشش را عوض كفشى كه برده است بردارد، بلكه اگر بداند عمداً آن را برداشته در صورتى كه از پيدا شدن صاحبش مأيوس و يا برايش مشقت داشته باشد مى تواند به جاى كفش خودش بردارد، ولى اگر قيمت آن از كفش خودش بيشتر باشد بايد هر وقت صاحب آن پيدا شد زيادى قيمت را به او بدهد، و چنانچه از پيدا شدن او نا اميد شود بايد زيادى قيمت را از طرف صاحبش صدقه بدهد. و اگر احتمال دهد كفشى كه مانده مالِ كسى نيست كه كفش او را برده چنانچه از پيدا كردن صاحبش مأيوس باشد از طرف او آن را صدقه بدهد، و احتياط واجب آن است كه به اذن حاكم شرع باشد.
مسأله : لباسهائى را كه براى دوختن نزد خيّاط مى آورند، طلائى را كه نزد زرگر براى تعمير مى گذارند، كتابهائى كه براى صحافى يا فروش به صحّاف و كتابفروش مى سپارند و وسايلى كه براى تعمير و اصلاح نزد تعمير كار مى برند چنانچه صاحب آنها مجهول باشد و بسراغ آنها نيايد پس از جستجو و تحقيق اگر از آمدن صاحب آنها مأيوس شوند بنابر احتياط واجب بايد از طرف صاحبانش آنها را صدقه بدهند.
( صفحه 467 )
احكام سر بريدن و شكار كردن حيوانات
مسأله : اگر حيوان حلال گوشت را به دستورى كه بعداً گفته مى شود سر ببرند: چه وحشى باشد و چه اهلى، بعد از جان دادن، گوشت آن حلال و بدن آن پاك است، ولى حيوانى كه نجاستخوار شده، اگر به دستورى كه در شرع معين نموده اند آن را استبراء نكرده باشند، بعد از سر بريدن گوشت آن حلال نيست. و همينطور بهيمه اى را كه انسان با آن وطى و نزديكى كرده گوشت آن و گوشت بچه آن حرام است.
مسأله : حيوان حلال گوشت وحشى مانند آهو و كبك و بُزِ كوهى و حيوان حلال گوشتى كه اهلى بوده و بعداً وحشى شده مثل گاو و شتر اهلى كه فرار كرده و وحشى شده است، و بسهولت ذبحش ميسّر نيست اگر به دستورى كه بعداً گفته مى شود آنها را شكار كنند پاك و حلال است، ولى حيوان حلال گوشت اهلى مانند گوسفند و مرغ خانگى و حيوان حلال گوشت وحشى كه بواسطه تربيت كردن اهلى شده است و ذبحش بسهولت ممكن است با شكار كردن پاك و حلال نمى شود.
مسأله : حيوان حلال گوشت وحشى در صورتى با شكار كردن پاك و حلال مى شود كه بتواند فرار كند يا پرواز نمايد بنابر اين بچه آهو كه نمى تواند فرار كند و بچه كبك كه نمى تواند پرواز نمايد، با شكار كردن پاك و حلال نمى شود و اگر آهو و بچه اش را كه نمى تواند فرار كند، با يك تير شكار نمايند آهو حلال و بچه اش حرام است.
( صفحه 468 )
مسأله : حيوان حلال گوشتى كه مانند ماهى خون جهنده ندارد، اگر به خودى خود در آب بميرد يا بغير دستور شرعى كه در صيد ماهى گفته مى شود آنرا بكشند پاك است، ولى گوشت آن را نمى شود خورد.
مسأله : حيوان حرام گوشتى كه خون جهنده ندارد، مانند مار، با سر بريدن حلال نمى شود، ولى مرده آن پاك است. چه خودش بميرد يا سرش را ببرند.
مسأله : سگ و خوك بواسطه سر بريدن و شكار كردن پاك نمى شوند و خوردن گوشت آنها هم حرام است. و حيوان حرام گوشتى را كه درنده و گوشتخوار است مانند گرگ و پلنگ اگر به دستورى كه گفته مى شود سر ببرند، يا با تير و مانند آن شكار كنند پاك است، ولى گوشت آن حلال نمى شود، و اگر با سگ شكارى آن را شكار كنند، پاك شدن بدنش هم اشكال دارد، و ظاهر اين است كه ساير حيوانات به جز سگ و خوك قابل تذكيه هستند مگر حشرات كه در قابليت آنها براى تذكيه اشكال است.
مسأله : اگر از شكم حيوان زنده بچه مرده اى بيرون آيد يا آن را بيرون آورند، خوردن گوشت آن حرام است.
(دستور سر بريدن حيوانات)
مسأله : دستور سر بريدن حيوان آن است كه حلقوم «مجراى نفس» و مرى «مجراى غذا» و دو شاه رگ را كه در دو طرف حلقوم است كه به آنها اوداج اربعه «چهار رگ» گفته مى شود از پايين برآمدگى زير گلو به طور كامل ببرند، و اگر آنها را بشكافند كافى نيست.
مسأله : اگر بعضى از چهار رگ را ببرند و صبر كنند تا حيوان بميرد بعد بقيه را ببرند فايده ندارد، بلكه اگر به اين مقدار هم صبر نكنند ولى به طور معمول چهار رگ را پشت سر هم نبرند، بطوريكه عمل واحد حساب شود اگر چه پيش از جان دادن حيوان بقيه رگها را ببرند اشكال دارد.
مسأله : اگر گرگ گلوى گوسفند را بطورى بكند كه از چهار رگى كه در گردن است و بايد بريده شود، چيزى نماند، آن حيوان حرام مى شود، و همين طور بنابر
( صفحه 469 )
احتياط واجب اگر آن رگ ها را از بالا يا پايين خورده باشد و مقدارى از آن رگ ها يا متصل به سر يا به جسد حيوان باقى مانده باشد، و يا اين كه بعضى رگ ها را كلا خورده باشد، ولى اگر مقدارى از گردن را بكند و چهار رگ باقى باشد، يا جاى ديگر بدن را بكند، در صورتى كه گوسفند زنده باشد و به دستورى كه گفته مى شود سر آن را ببرند حلال و پاك مى باشد.
(شرايط سر بريدن حيوان)
مسأله : سر بريدن حيوان شش شرط دارد:
اول: كسى كه سر حيوان را مى برد چه مرد باشد، چه زن بايد مسلمان باشد و بچه مسلمان هم اگر مميز باشد يعنى خوب و بد را بفهمد مى تواند سر حيوان را ببرد. و اگر كسى كه از كفّار يا از فرقه هائى است كه در حكم كفّارند مانند غلات و خوارج و نواصب سر حيوان را ببرند، حلال نمى شود.
دوّم: سر حيوان را با آهن ببرند ولى چنانچه آهن پيدا نشود و طورى باشد كه اگر سر حيوان را نبرند مى ميرد، با چيز تيزى كه چهار رگ آن را جدا كند مانند شيشه و سنگ تيز، مى شود سر آن را بريد.
سوّم: در موقع سر بريدن، جلو بدن حيوان رو به قبله باشد و كسى كه مى داند بايد رو به قبله سر ببرد، اگر عمداً حيوان را رو به قبله نكند حيوان حرام مى شود ولى اگر فراموش كند، يا مسأله را نداند، يا قبله را اشتباه كند، يا نداند قبله كدام طرف است و نتواند بپرسد و ناچار به ذبح باشد يا نتواند حيوان را رو به قبله كند اشكال ندارد.
چهارم: وقتى مى خواهد سر حيوان را ببرد يا كارد به گلويش بگذارد به نيت سر بريدن، نام خدا را ببرد و همين قدر كه بگويد «بسم الله» كافى است و اگر بدون قصد سر بريدن نام خدا را ببرد، آن حيوان پاك نمى شود و گوشت آن هم حرام است، و همچنين است اگر از روى جهل به مسئله نام خدا را نبرد ولى اگر از روى فراموشى نام خدا را نبرد اشكال ندارد.
پنجم: حيوان زنده باشد و با بريدن رگ ها جان بدهد. لذا اگر معلوم باشد كه حيوان