( صفحه 480 )
اگر علاج منحصر به خوردن اينها باشد اشكال ندارد.
مسأله : فرو بردن آب بينى و خلط سينه كه در فضاى دهن نيامده باشد حرام نيست ولى اخلاط بينى و سينه كه در فضاى دهن وارد شده احتياط واجب ترك فرو بردن آنست و فرو بردن غذايى كه موقع خلال كردن، از لاى دندان بيرون مى آيد اگر طبيعت انسان از آن متنفر نباشد اشكال ندارد.
مسأله : خوردن چيزى كه موجب مرگ مى شود يا براى انسان ضرر كلّى دارد حرام است.
مسأله : از چهار پايان اهلى، گوشت شتر و گاو و گوسفند حلال و گوشت اسب و قاطر و الاغ كراهت دارد. و از حيوانات بيابانى و وحشى، گوشت آهو و گوزن و گاو وحشى و قوچ و بز كوهى و گوره خر حلال است.
مسأله : حيوان اهلى حلال گوشت، از سه راه حرام گوشت مى شود:
اوّل: اينكه جلاّل باشد، يعنى خوراك آن بر حسب عادت منحصر به مدفوع انسان باشد كه در اينصورت گوشت و شير آن حرام و بنابر احتياط واجب بول و مدفوع آن نجس مى شود.
دوّم: اينكه انسان با حيوان چهار پا نزديكى كند و عمل زشت انجام دهد.
در اينصورت گوشت و شير آن بلكه بنابر احتياط واجب نسل آن هم حرام مى شود و نيز بول و مدفوع آن بنابر احتياط نجس است.
سوّم: برّه و بزغاله و گوساله اى كه از شير خوك بخورد تا نمو كند و استخوانش محكم شود گوشت و شير و نسلش حرام مى شود و بنابر احتياط واجب بول و مدفوع آن نجس است ولى اگر از شير انسان بخورند تا بزرگ شوند گوشت و شيرشان حرام نمى شود بلكه كراهت دارد.
مسأله : حيوان جلاّل را اگر بخواهند حلال شود بايد استبراء كنند، يعنى تا مدّتى آن را از خوردن نجاست باز دارند و به آن غذاى پاك بدهند به نحوى كه ديگر نگويند جلاّل است. و بنابر احتياط واجب شتر را چهل روز و گاو را سى روز و بهتر است چهل روز، و گوسفند را ده روز و بهتر است چهارده روز و مرغابى را پنج
( صفحه 481 )
روز و بهتر است هفت روز، و مرغ خانگى را سه روز و ماهى را يك شبانه روز استبراء كنند.
مسأله : حيوان چهارپائى را كه انسان با آن نزديكى كرده اگر معمولا از گوشت و شير آن استفاده مى شود، مانند شتر و گاو و گوسفند بايد آنرا بدون تأخير بهر نحو كه امكان دارد بكشند و گوشت آنرا بسوزانند، و كسيكه اين عمل زشت «وطى» را انجام داده بايد پول آنرا به صاحبش بدهد.
و اگر معمولا از آن استفاده سوارى مى شود و از گوشت آن استفاده نمى شود مانند اسب و قاطر و الاغ بايد آن را به شهر ديگر ببرند و در آنجا بفروش برسانند و كسى كه عمل «وطى» را انجام داده خسارت و قيمت آن را بپردازد، و اگر اين حيوان بين حيوانات ديگر مخلوط و مشتبه شده بايد بوسيله قرعه آن را معيّن كنند و حكم شرعى را روى آن انجام دهند.
مسأله : گوشت و شير حيوان نجس، مانند سگ و خوك، حرام است، و همچنين گوشت و شير حيوانات درنده كه معمولا نيش و چنگال دارند مانند شير و پلنگ و يوزپلنگ و گرگ و كفتار و شغال و روباه و گربه و همينطور حيواناتى كه مسخ شده اند مانند فيل و خرس و بوزينه و خرگوش حرام مى باشند و خوردن حيوانات ريز و حشرات مانند موش و سوسمار و مار و مارمولك و عقرب و سوسك و زنبور و مور و مگس و پشه و انواع كرمها نيز حرام است.
مسأله : آشاميدن شراب، حرام و در بعضى از اخبار بزرگترين گناه شمرده شده است و اگر كسى آن را حلال بداند در صورتى كه ملتفت باشد كه لازمه حلال دانستن آن تكذيب خدا و پيغمبر مى باشد كافر است. از حضرت امام جعفر صادق (عليه السلام) روايت شده است كه فرمودند: شراب ريشه بديها و منشأ گناهان است و كسى كه شراب مى خورد، عقل خود را از دست مى دهد و در آن موقع خدا را نمى شناسد و از هيچ گناهى باك ندارد و احترام هيچ كس را نگه نمى دارد و حق خويشان نزديك را رعايت نمى كند و از زشتيهاى آشكار رو نمى گرداند و روح ايمان و خدا شناسى از بدن او بيرون مى رود و روح ناقص خبيثى كه از رحمت خدا دور است در او مى ماند و خدا و فرشتگان و
( صفحه 482 )
پيغمبران و مؤمنين، او را لعنت مى كنند و تا چهل روز نماز او قبول نمى شود و روز قيامت روى او سياه است و زبان از دهانش بيرون مى آيد و آب دهان او به سينه اش مى ريزد و فرياد تشنگى او بلند است.
مسأله : نبايد سر سفره اى كه در آن شراب مى خورند (اگر انسان يكى از آنان حساب شود) نشست و چيز خوردن از آن سفره حرام است.
مسأله : بر هر مسلمان واجب است مسلمان ديگرى را كه نزديك است از گرسنگى يا تشنگى بميرد، نان و آب داده و او را از مرگ نجات دهد.
(چيزهايى كه موقع غذا خوردن مستحب است)
مسأله : چند چيز در غذا خوردن مستحب است:
اوّل: هر دو دست را پيش از غذا بشويد. دوّم: بعد از غذا دست خود را بشويد و با دستمال خشك كند. سوّم: ميزبان پيش از همه شروع به غذا خوردن و بعد از همه دست بكشد. چهارم: در اول غذا بسم الله بگويد ولى اگر سر يك سفره چند جور غذا باشد، در وقت خوردن هر كدام آنها گفتن بسم الله مستحب است. پنجم: با دست راست غذا بخورد. ششم: اگر چند نفر سر يك سفره نشسته اند هر كسى از غذاى جلوى خودش بخورد. هفتم: لقمه را كوچك بردارد. هشتم: با عجله غذا نخورد و غذا خوردن را طول بدهد. نهم: غذا را خوب بجود. دهم: بعد از غذا خداوند عالم را حمد كند. يازدهم: بعد از غذا خلال نمايد و باقيمانده غذا را از لاى دندانها بيرون آورده و دهان را بشويد و مسواك كند. دوازدهم: از دور ريختن مواد غذائى خود دارى كند ولى اگر در بيابان غذا بخورد، مستحب است آنچه مى ريزد براى پرندگان و حيوانات بگذارد. سيزدهم: در اول روز و اول شب غذا بخورد و در بين روز و در بين شب غذا نخورد. چهاردهم: بعد از خوردن غذا به پشت بخوابد و پاى راست را روى پاى چپ بيندازد. پانزدهم: در اول غذا و آخر آن نمك بخورد. شانزدهم: ميوه ها و سبزيجات را پيش از خوردن با آب بشويد. هفدهم: تا بتواند بر سر سفره ميهمان داشته باشد. هيجدهم: هنگام غذا خوردن بنشيند و غذا بخورد.
( صفحه 483 )(چيزهايى كه در غذا خوردن مكروه است)
مسأله : چند چيز در غذا خوردن مكروه است: اوّل: در حال سيرى غذا خوردن. دوّم: پر خوردن و در خبر است كه خداوند عالم بيشتر از هر چيز از شكم پر بدش مى آيد. سوّم: نگاه كردن به صورت ديگران در موقع غذا خوردن. چهارم: خوردن غذاى داغ. پنجم: فوت كردن چيزى كه مى خورد يا مى آشامد. ششم: بعد از گذاشتن نان در سفره، منتظر چيز ديگر شدن. هفتم: پاره كردن نان با كارد. هشتم: گذاشتن نان زير ظرف غذا و هرگونه بى احترامى به آن. نهم: پاك كردن گوشتى كه به استخوان چسبيده بطورى كه چيزى در آن نماند. دهم: دور انداختن ميوه پيش از آن كه كاملا آن را بخورد.
(مستحبات آب آشاميدن)
مسأله : در آشاميدن آب چند چيز مستحب است: اوّل: آب را به طور مكيدن بياشامد. دوّم: در روز ايستاده آب بخورد.سوّم: پيش از آشاميدن آب بسم الله و بعد از آن الحمد لله بگويد. چهارم: به سه نفس آب بياشامد. پنجم: از روى ميل آب بياشامد. ششم: بعد از آشاميدن آب حضرت ابا عبدالله (عليه السلام) و اهل بيت ايشان را ياد كند و قاتلان آن حضرت را لعنت نمايد.
(مكروهات آب آشاميدن)
مسأله : زياد آشاميدن آب و آشاميدن آن بعد از غذاى چرب و در شب به حال ايستاده مكروه است و نيز آشاميدن آب با دست چپ و همچنين از جاى شكسته ظرف و جايى كه دسته آن است مكروه مى باشد.
( صفحه 484 )
احكام نَذْر و عَهْد
مسأله : نذر آن است كه انسان بر خود واجب كند كه كار خيرى را براى خدا به جا آورد، يا كارى را كه نكردن آن بهتر است براى خدا ترك نمايد.
مسأله : نذر دو قسم است:
اوّل: نذرى كه بصورت مشروط انجام مى شود مثلا مى گويد: چنانچه بيمار من بهبود يابد انجام فلان كار براى خدا بر عهده من است «اينگونه نذر را نذر شكر مى گويند» يا اگر مرتكب فلان كار زشت شوم فلان كار خير را براى خدا انجام خواهم داد «اينگونه نذر كردن را نذر زجر گويند».
دوّم: نذر مطلق: و آن نذرى است كه بدون هيچ قيد و شرطى بگويد: «لله علىّ» يا «براى خدا بر عهده من است» كه فلان كار را انجام دهم و همه اين نذرها صحيح است.
مسأله : در نذر بايد صيغه خوانده شود و اگر صيغه نذر خوانده نشود نذر منعقد نمى شود و چيزى واجب نمى شود. و لازم نيست آن را به عربى بخوانند پس اگر بگويد چنانچه مريض من خوب شود، براى خدا بر من است كه ده تومان به فقير بدهم نذر او صحيح است و بايد «براى خدا» به زبان گفته شود و قصد آن در دل كافى نيست.
مسأله : نذر كننده بايد مكلف و عاقل باشد و به اختيار و قصد خود نذر كند، بنابر اين نذر كردن كسى كه او را مجبور كرده اند، يا بواسطه عصبانى شدن بى اختيار نذر كرده