(صفحه207)
مذكور، اين نيست كه اعمالى كه از انسان ها صادر مى شود، از آن مايه ها سرچشمه مى گيرد و غيراختيارى است.
تذكر: اعمال انسان و رسيدن به سعادت و شقاوت، در عين حال كه صددرصد اختيارى است ولى بعضى از علل و عوامل، انسان را به سعادت نزديك و بعضى از آنها انسان را از سعادت دور مى كند. اما آن عواملى كه انسان را به سعادت نزديك مى كند، رسيدن به سعادت را غيراختيارى نمى كند و آن علل و عواملى كه انسان را تاحدّى از سعادت، دور مى كند، اين چنين نيست كه اضطرار و اجبارى براى انسان، ايجاد كند.
مثال: كسى كه نطفه اش از حلال است و با رعايت تمام آداب و سنن شرعيه منعقد شده، بعد هم در دامان خانواده اى متدين تربيت يافته، از كسى كه نطفه اش از غذاى حرام تشكيل شده و در انعقاد نطفه او، آداب و سنن شرعى مراعات نشده باشدو در يك خانواده غيرمذهبى پرورش يافته، به سعادت نزديك تر است. اما از هيچ كدام از اين دو، سلب اختيار نشده است.
البته چه بسا آن كسى كه با زحمت بيشتر به سعادت نايل مى شود، ارزش بيشترى داشته باشد، به خاطر همان ملاك «
أفضل الأعمال أحمزها»،(1) زيرا او فاصله زياد و مشكلات فراوانى را پشت سر گذاشته تا به سعادت نايل شده، امّا به هرحال، هيچ كدام از آنها به امر غيراختيارى منجر نمى شود و ارتباطى به ذات، ماهيت و لوازم ماهيت ندارد.(2)
- 1 ـ في حديث ابن عباس: «أفضل الأعمال أحمزها». أي أتقنها وأمتنها أقواها. مجمع البحرينِ: ج4، ص16
- 2 ـ در اين جا بحث «جبر و تفويض» كه از دروس سطح حضرت استاد «دام ظلّه» نقل كرديم به پايان رسيد.
(صفحه208)
(صفحه209)
صيغه امر
بحث اوّل
معانى صيغه امـر
مقصود از صيغه امر، همان صيغه «اِفْعَلْ» و وزن هاى مشابه آن ـ در ثلاثى و رباعى، مجرّد و مزيدفيه ـ مى باشد. بحث ما در اين جا، اختصاص به هيئت اِفْعَلْ دارد، يعنى اگرچه ما تعبير به صيغه امر مى كنيم و صيغه، مركّب از هيئت و ماده است ولى بحث، تنها در ارتباط با هيئت است و ما در ارتباط با مادّه آن ـ يعنى ضرب و قتل و... ـ بحثى نداريم.
همان طور كه هريك از موادّ، داراى وضع مستقلّى است، هريك از هيئات هم داراى وضع مستقلّى است، حال اسم آن را وضع نوعى بگذاريم يا وضع شخصى، بحث ديگرى است. هيئت فعل ماضى، براى معناى خاصّ وضع شده است. هيئت فعل مضارع هم براى معناى خاصّى وضع شده است، هريك از اسم فاعل، اسم مفعول و ساير هيئات نيز براى معناى خاصى وضع شده اند. هيئت اِفْعَلْ هم بايد داراى معناى خاصى باشد واين هيئت اِفْعَلْ كه عارض لفظ مى شود، براى تفهيم معناى خاصّى است.
(صفحه210)
اكنون بحث در اين است كه آيا مفاد هيئت اِفْعَلْ چيست؟
ما وقتى موارد استعمال هيئت اِفْعَلْ را ملاحظه مى كنيم درمى يابيم كه موارد استعمال اين هيئت، مختلف است. هيئت اِفْعَلْ، در اكثر موارد ـ حدود نود درصد ـ در مقام امر استعمال مى شود، يعنى آمر مى خواهد از راه اين هيئت، به هدف خود نائل شود. وقتى آمر مى گويد: «اُدخل السوق و اشتر اللّحم» مى خواهد لحم در اختيار او قرار گيرد.
ولى هيئت اِفْعَلْ، در موارد ديگرى نيز استعمال شده است كه در آيات و روايات با آنها برخورد مى كنيم، مثلا در آيه شريفه
{ و إن كنتم في ريب ممّا نزّلنا على عبدنا فأتوا بسورة من مثله}،(1) كه در ارتباط با اعجاز قرآن است مى فرمايد: اگر شما ترديدى در وحى بودن قرآن داريد، فقط يك سوره ـ كه بر كوتاه ترين سوره هاى قرآن، يعنى سوره كوثر، منطبق است ـ از مثل يك چنين شخصى (يعنى حضرت پيامبر (صلى الله عليه وآله)) كه مكتب نرفته و نزد كسى درس نخوانده است و شما سابقه او را مى دانيد، بياوريد.(2)روشن است كه مقام
{ فأتوا بسورة من مثله} با مقام «اُدخل السوق و اشتر اللّحم» فرق مى كند. در اين مقام، خداوند نمى خواهد به سوره اى مانند قرآن، از جانب آنان، دست پيدا كند، بلكه مقام، مقام تعجيز است، يعنى مى خواهد به آنان بگويد: شما عاجز از اين هستيد كه حتى يك سوره مانند قرآن بياوريد.
و يا در آيه شريفه
{ كونوا قردة خاسئين}،(3) كه در مقام تسخير است، خداوند متعال، مى خواهد بفرمايد: شما مسخّر تحت اراده من مى باشيد و من اراده كردم كه شما
- 1 ـ البقرة: 23
- 2 ـ در مرجع ضمير «مثله» احتمال ديگرى نيز وجود دارد و آن اين است كه ضمير راجع به «ما نزّلنا» باشد، در اين صورت آيه شريفه در مقام تعجيز به نفس قرآن و بديع بودن اسلوب و بيان آن مى باشد. ولى بنابر احتمالى كه حضرت استاد«دام ظلّه» مطرح فرموده اند آيه شريفه در مقام تعجيز به قرآن از حيث اين است كه آورنده آن رجل امّى مكتب نرفته است. رجوع شود به: الميزان في تفسير القرآن، ج1، ص58
- 3 ـ البقرة: 65
(صفحه211)
به صورت ميمون درآييد، و به نفس همين
{ كونوا قردة خاسئين}، اين حالت در آنها پيدا مى شود، بدون اين كه موافقت و اختيار و امتثال مطرح باشد. اين آيه شريفه مثل آيه شريفه
{ إنَّما أمره إذا أراد شيئاً أن يَقول لَه كُن فَيَكون}(1) است، كه معناى آن «فيكون تكويناً» است، بدون اين كه مسأله وساطت اراده و مسأله امتثال و اطاعت، مطرح باشد.
گاهى نيز هيئت اِفْعَلْ در مقام تهديد به كار مى رود، مثل آيه شريفه
{ اعملوا ما شئتم}،(2) يعنى هركارى مى خواهيد انجام دهيد. اين
{ إعملواما شئتم} غير از «اُدخل السوق و اشتر اللّحم» است.
همين طور گاهى در مقام ترجّى و تمنّى استعمال مى شود.
در اين جا بحث در اين است كه اين مقامات ـ با قطع نظر از عنوان موضوع له بودن ـ آيا داراى عنوان مستعمل فيه مى باشند؟ اگرچنين عنوانى داشته باشند، آنوقت بحث مى كنيم كه آيا اين استعمال، حقيقت است يا مجاز؟
به عبارت ديگر: مى خواهيم ببينيم آيا در آيه شريفه
{ فأتوا بسورة من مثله}، هيئت اِفْعَلْ، در معناى تعجيز استعمال شده است؟ آيا در
{ كوُنوا قِرَدَةً خاسِئين}، هيئت اِفْعَلْ، در معناى تسخير استعمال شده است؟ و... .
كلام مرحوم آخوند
مرحوم آخوند مى فرمايد: «از كلمات ديگران استفاده مى شود كه عناوين مذكور به عنوان مستعمل فيه براى هيئت اِفْعَلْ مى باشند، بلكه بالاتر از اين، استعمال هيئت اِفْعَلْ در اين معانى، جنبه حقيقت هم دارد، يعنى هيئت اِفْعَلْ داراى معانى متعددى است، يكى از آن معانى، عبارت از انشاء طلب است و ساير معانى ـ مانند تعجيز و