درس خارج فقه -زکاة / حضرت آية الله العظمى فاضل لنکرانى «مدظله العالى» / جلسه اول 23/6/84
بسم الله الرحمن الرّحيم
وهي في الجملة من ضروريات الدين، وأنّ منکرها مندرج في
الکفّار؛ بتفصيل مرّ في کتاب الطهارة، وقد ورد من أهل بيت الطهارة (ع): «أنّ مانع
قيراط منها ليس من المؤمنين ولا من المسلمين» و «ليمت إن شاء يهودياً وإن شاء
نصرانيّاً» و «ما من ذي مال أو نخل أو زرع أو کرم يمنع من زکاة ماله، إلاّ طوّقه
الله عزّ وجلّ ريعة أرضه إلي سبع أرضين إلي يوم القيامة» و «ما من عبد منع من زکاة
ماله شيئاً، إلاّ جعل الله ذلک يوم القيامة ثعباناً من نار، مطوّقاً في عنقه ينهش
من لحمه حتّي يفرغ من الحساب» إلي غير ذلک ممّا يبهر العقول. وأمّا فضل الزکاة
فعظيم وثوابها جسيم، وقد ورد في فضل الصدقة الشاملة لها: «أنّ الله يربّيها - کما
يربّي أحدکم ولده - حتّي يلقاه يوم القيامة وهو مثل اَحد» و «أنّها تدفع ميتة
السوء» و «صدقة السرّ تطفيء غضب الربّ» إلي غير ذلک.
بايد در درجه اوّل خدا را شکر کنيم و واقعاً سپاسگذار باشيم که در
سال گذشته به ما لطف کرد و منّت نهاد که توانستيم در خدمت برادران و سروران بحث
کتاب الغصب را به پايان برسانيم. الحمد لله امسال نيز توفيق شامل شده - إن شاء الله
- که کتاب الزکاة را شروع کنيم؛ چون از مسائل مبتلا بها است.
در اين قسمت که امام (قدّس سرّه) بعنوان متن تحريرالوسيله بيان
کرده اند، در رابطه با بيان ايشان در چند مقام و چند جهت، مي بايست صحبت کنيم.
اوّلين صحبت در معناي زکاة است که زکاة معنايش چيست؟
زکاة به حسب لغت هم به معني طهارت استعمال مي شود و هم به معناي
نموّ.
اتفاقاً اين زکاتي هم که ما داريم، چه زکاة مال و چه زکاة الفطره،
هر دو مسأله در آنها وجود دارد؛ هم مسأله طهارت و هم مسأله نموّ. در مورد طهارت،
قرآن مجيد مي فرمايد: «خذ من أموالهم صدقة تطهّرهم وتزکّيهم بها»، اين را اثر صدقه
مي دانند. بالاترين فرد صدقه و اظهر مصداق صدقه، همين مسأله زکاة است؛ لذا در آيۀ
شريفه اي که مصارف ثمانيه زکاة را بيان مي کند، کلمه انّما الصدقات دارد، و زکاة
ندارد. فرد بارز و شايع انّما الصدقات، زکات است که صدقه واجب است. در زکاة المال
هم مسأله تطهير مطرح است. مسأله نموّ نيز در آن مطرح است؛ بر حسب بعضي از رواياتي
که خوانديم، اگر کسي مقداري زکات داد، همان مقدار براي او مرتباً نموّ مي کند تا
روز قيامت که مثل کوه اُحد مي شود.
عرض کردم اين مطلب بين زکاة المال و زکاة الفطره مشترک است. هم در
مسأله زکاة المال اين عنوان وجود دارد و هم در مسأله زکاة الفطرة. در کلمه «فطرت»
احتمالاتي داده شده است که شايد بهترين احتمال و بهترين وجه درباره استعمال کلمه
«فطرت» در زکاة فطره، اين است که زکاة فطره موجب مي شود که انسان سلامتي پيدا کند؛
يعني: نموّ جسمي پيدا کند و خداوند او را از هر گونه مرض و کسالتي دور کند. اين اثر
زکاة فطره است؛ و شايد هم علّت فطره و اطلاق فطره به اين معنا باشد که موجب حفظ نفس
مزکيّه تا سال آينده اي که مي خواهد زکات فطره بدهد، مي شود. اين شد که مسأله زکات
به معناي طهارت و به معناي نموّ است.
در رابطه با حقيقت شرعيّه در باب زکات، مطلبي زائد بر صلاة وجود
ندارد. اگر ما در باب صلاة به حقيقت شرعيه قائل بوديم، در باب زکاة هم قائل مي
شويم؛ ولي ما قائل نشديم که در باب صلاة حقيقت شرعيّه اي وجود داشته باشد. نهايت
اين است که حقيقت متشرّعه وجود دارد. امّا حقيقت شرعيه، که شارع کلمه صلاة را براي
اين افعال و اورادي که در نماز داريم، وضع کرده باشد، چنين چيزي ثابت نيست. در باب
زکاة نيز همين طور است و حقيقت شرعيّه در باب زکاة وجود ندارد. پس، مقام اوّل در
اين رابطه بود که زکاة از نظر لغت معنايش چيست. از نظر حقيقت هم، دائرمدار، همان
بحث حقيقت شرعيه اي است که در باب صلاة مطرح است.
اما اين مسأله که زکات واجب و يکي از واجبات الهيه است، به مقتضاي
آيات و روايات است و يک مسأله اي است که کسي نمي تواند در آن مناقشه کند؛ مخصوصاً
کتاب الله. در اکثر مواردي که «اقيموا الصلاة» ذکر شده، دنبالش هم «آتو الزکاة» ذکر
شده است. ايتاء زکاة را در رديف اقامه صلاة ذکر کرده است و در آيات مکرّري اين معنا
وجود دارد. شايد در کمتر جائي در قرآن داشته باشيم که «اقيموا الصلاة» بدون «آتوا
الزکاة» باشد؛ الاّ در چند مورد و الاّ نوعاً اين اقتران محفوظ است در اين اقتران
نکته اي به نظر ما مي رسد که زکاة چه خصوصيتي دارد که خداوند آن را در رديف نماز
آورده و هر جا که صحبت «اقيموا الصلاة» است دنبال آن «وآتوا الزکاة» هم مطرح است.
به نظر من براي اين نکته است که خداوند مي خواهد بفرمايد دين اسلام
که کاملترين اديان و خاتم اديان الهي است، يک ديني نيست که منحصر به مسائل عبادي
باشد؛ شايد در شرايع سابقه، مثل شريعت عيسي، آن چيزي که بيشتر محطّ نظر بوده، مسائل
معنوي و عبادي بوده است؛ اما خداوند مي خواهد بفرمايد اين ديني که به عنوان
کاملترين و مهمترين اديان مطرح است، فقط مسأله عبادات در آن مطرح نيست. اين دين،
ديني است که مي خواهد جامعه را بسازد به طور کلّي و از همه ابعاد؛ هم در جانب
عبادات و هم در جانب جنبه هاي دنيوي. لذا، زکاة را به صلاة چسبانده و واقع مطلب هم
همين است. اگر زکات را بپردازند، کساني که بر آنها زکات واجب است، در اين مصارف
ثمانيه هم که در آيه ذکر شده صرف کنند که مهمترين آنها مسأله فقير و مسکين است - که
إن شاء الله بعداً در موردش صحبت مي کنيم - نتيجه اين مي شود که شايد در جامعه
مسلمانان ديگر فقيري پيدا نشود؛ براي اين که فقرا از زکات استفاده مي کنند. علاوه
بر اين که في نفسه خودش يک شيء محبوب و قابل توجهي است، از نظر جنبه هاي سياسي هم
شايد نقش زيادي داشته باشد؛ براي اين که خيلي از مسائلي که در مقابل اسلام و همين
طور انقلاب به وجود مي آيد، ناشي از فقر و تهي دستي است. اگر فقرا يک قوت لايموتي
داشتند و مي توانستند زندگي روزمرّه شان را اداره کنند، ديگر جهان اينقدر به آنها
زور نمي گفت و در مقابل استکبار عالَمي تحقير نمي شدند؛ استضعاف مالي است که جامعه
بشري را منحرف مي کند و اسلام براي اين که از اين انحرافات جلوگيري کند و نگذارد که
قدرت هاي جهاني سلطه اي بر مسلمان ها پيدا کنند، مسأله زکاة را مطرح کرده است؛ آن
هم در اين رتبه، نيامده بفرمايد که زکات مثل ساير واجبات، از واجبات است؛ بلکه آن
را در رديف نماز ذکر کرده است. «اقيموا الصلاة وآتوا الزکاة».
در اين جهت، بخصوص، دو نکته را بايد تذکر دهم؛ يک نکته اين است که
خداوند در آيه شريفه مي فرمايد: «الذين إن مکنّاهم في الارض اقاموا لصلاة وآتوا
الزکاة وأمروا بالمعروف ونهوا عن المنکر» يعني به استناد اين آيه شريفه، حکومت ما
اوّلين وظيفه اسلامي اش اقامه صلاة و ايتاء زکاة است. خداوند مي فرمايد: اگر ما به
کساني امکانات و قدرت داديم، اگر آنها را مسلط ولو بر يک قسمت از جهان کرديم، در
درجه اوّل اين مسائل عبادي و مسأله زکاة را بايد مراعات کنند، در درجه بعد هم امر
به معروف و نهي از منکر است، - که جدّاً وقتي به اين آيه برخورد مي کنم، يک حالت
مخصوصي در من پيدا مي شود که خداوند اين گونه مي فرمايد نتيجه قدرت روحانيت و شيعه،
فقط نتيجه سياسي نيست؛ بلکه نتيجه آن پياده کردن احکام الهي است که از جمله آن
اقامه صلاة و ايتاء زکات در رأس همه اينها قرار گرفته است.
نکته دوم اين است که شايد شايع اين باشد که اقيموا الصلاة با صلّوا
فرق مي کند. اقيموا الصلاة يعني به پا داريد نماز را. يعني نماز را زنده کنيد و امر
نماز را احيا کنيد و ديگران را به آن وادار کنيد. اقيموا الصلاة معنايش اين نيست.
اقيموا الصلاة معنايش اين است که خود انسان نماز را بخواند ولو اين که قدرتي نداشته
باشد تا ديگران را وادار کند. از کلمه «اقيموا» اين گونه استفاده نشود که يک امري
زائد است بر ادا نماز باشد. همان طوري که در باب زکاتش مسأله اتيان مطرح است، اتوا
الزکاة اين گونه نيست. «اقيموا» به معناي صلّوا است، منتها چرا تعبير به اقامه کرده
اند؟ چرا در واقع نماز تعبير به اقامه کرده اند؟ اين به خاطر تعبيري است که ما نيز
اين تعبير را داريم. انسان مي گويد پا شدم نماز بخوانم و بيشتر از اين نيست. در آيه
شريفۀ وضو هم مي گويد: «إذا قمتم إلي الصلاة»، يعني وقتي براي نماز بلند مي شويد،
بدانيد بايد وضو بگيريد و کيفيّت وضو را براي ما بيان کرده است. آنجا هم کلمه
«قمتم» به کار برده و يا مثلاً در زيارت وارث که شما به امام حسين خطاب مي کنيد
«اشهد انّک قد أقمت الصلاة وآتيت الزکاة»، معناي اقمت چيست؟ يعني درباره نماز امر
به معروف کرده ايد يا «أشهد انّک قد اقمت الصلاة» يعني صلّيتَ، نمازها را خوانده
اي، تو اهل نمازي، تو اهل بزرگترين واجب الهي هستي. «اقم» در باب نماز بيشتر از اين
معنا ندارد. بعضي جاها که خيلي دليل روشني است بر اين معنا؛ مثل آيۀ شريفه اي که در
باب نمازهاي ظهر تا شب وارد شده است: «أقم الصلاة لدلوک الشمس الي غسق الليل». حال
«اقم» را چگونه مي توانيم معني کنيم؟ اقم الصلاة لدلوک الشمس إلي غسق الليل، غير از
مسأله اتيان نماز و به پا داري نماز است. يعني انسان نماز را بخواند. منتهي در اين
آيه، در رابطه با غير نماز صبح اين معنا را مطرح کرده است. آيا در اين آيه احتمال
مي دهيد که مقصود از «اقم» همين معنايي است که در ذهن ماست. يعني به پا داريد نماز
را؟ اين که «اقم الصلاة لدلوک الشمس الي غسق الليل» نمي خواهد؛ راجع به نماز صبح هم
همين طور است. اقم يعني به پا داريد و بخوانيد نماز را؛ مبدأ آن طلوع شمس است و
منتهاي آن غسق الليل است.
همين طور مؤيّدات زيادي بر اين مطلب وجود دارد؛ مثلاً در اقامه مي
گوييم «قد قامت الصلاة». آيا معناي آن «اقيموا» است؟ يا اين که به معناي آن است که
نماز به پا شد؟ تعبير به پا شد يک تعبير عرفي است و در باب اقامه، هرچند نماز فرادا
را هم مي خوانيم، مي گوييم: «قد قامت الصلاة» يعني نماز اقامه شد. بالاخره اين معنا
در ذهن نيايد که اقيموا الصلاة يک معناي اضافه بر صلّوا دارد. اقيموا الصلاة همان معناي صلوا دارد و آتوا الزکاة نيز معناي همين است. هر زکاتي را اتيان کنيد و هر
نمازي را به پا داريد.
در رابطه با فرمايش ايشان بعضي جهات ديگر وجود دارد که ان شاء الله
شنبه عرض مي کنيم.