درس خارج فقه -زکاة / حضرت آية الله العظمى فاضل لنکرانى «مدظله العالى» / جلسه هجدهم 1/9/84
بسم الله الرحمن الرّحيم
از ذيل مسأله هفت
اين فرع باقي مانده است:
« ولو تمکّن بعد ما
لم يکن متمکّناً وقد مضي عليه سنون جري في الحول من حينه، واستحباب الزکاة لسنة
واحدة إذا تمکّن بعد السنين محلّ إشکال، فضلاً عمّا تمکّن بعد مضيّ سنة واحدة ».
عرض ميشود در موثقه
سدير صيرفي، ظاهراً مسألهاي را از امام صادق
عليه السلام
سؤال کرده بود ــــ جوانب اين مسأله را خوب دقت بفرماييد ــــ که اگر کسي
مالي(درهم و ديناري) دارد و آنها را در زميني براي محفوظ ماندن دفن کرد، بعد از يک
سال رفت که مالش را پيدا کند، هر چه کاوش کرد، مالش را پيدا نکرد، لذا مأيوساً
برگشت و سه سال بر اين جريان گذشت؛ بعد از سه سال، فکر کرد که برود اطراف جايي که
مالش را دفن کرده است حفر کند شايد به مالش دسترسي پيدا کند. اتفاقاً رفت و به مالش
دسترسي پيدا کرد، اينجا تکليف چيست؟
امام
عليه السلام
در جوابش فرمودند که «يزکّيه لسنة واحدة وإن کان محتبسا»؛ مرحوم محقق
همداني صاحب «مصباح الفقيه» ميفرمايد در نسخهٔ ديگري «وإن کان احتسبه»(يعني
فکر کرده که اين مال، مال خودش است) دارد؛ در «وسائل الشيعة» نيز «وإن کان
احتبسه» دارد. بحث در اين است که مقصود از «يزکّيه لسنة واحدة»
چيست؟ البته آن را بيان کرديم ولي تفصيلش را بايد اينجا عرض کنيم. اينجا صاحب
«وسائل» در درجه اول و به دنبال ايشان مرحوم سيّد طباطبايي صاحب «عروة الوثقي» و
مرحوم بعض الاعلام، شارح عروة
قدس اسرارهم،
بيان کردهاند که «يزکّيه» بر استحباب حمل ميشود و مقصود از «سنة واحدة» يعني يک
سال از سه سالي که بر او گذشت و دسترسي به مالش نداشت؛ و بعد هم فرمودهاند که
«يزکّيه» با اين که جمله خبريه است و دلالت بر وجوب ميکند، ولي چون اجماع داريم
بر اين که زکات واجب نيست، آن را بر استحباب زکات حمل مي کنيم.
در تقريب کلام اين
بزرگان بايد گفت: در «کفايه» ملاحظه فرمودهايد که دلالت جمله خبريه بر وجوب، آکد
از صيغه امر است؛ ما نيز اين جمله خبريه را حمل بر استحباب ميکنيم؛ اما چه مقدار
زکات دهد؟ ميگويند: يک سال؛ سؤال ميکنيم که مبدأ اين سال چه زماني است؟ اين
بزرگان خيال کردهاند که مقصود از «سنه»، يعني يک سال از همين سه سالي که بر او
گذشت؛، ميفرمايند: اين سه سالي که بر او گذشت و اين مال هم مال او بود، مستحب است
که زکات يک سال از اين سه سال را بدهد.
در اين مورد اولاً
بايد گفت: جمله خبريه که دلالتش بر وجوب آکد از صيغه امر است، چطور ميشود خيلي
سريع آن را بر استحباب حمل کرد؟ و ثانياً: در «سنة واحدة» که ميگوئيد مقصود يک سال
از آن سه سالي است که مال در دسترسش نبود، ممکن است کسي سؤال کند که چرا زکات يک
سال را بدهد؟
همه اين اشکالات
براي آن است که اينان اشتباه کرده و در حقيقت، به معناي روايت توجه نداشتند و «سنة
واحدة» را سنة واحدة من السنين الماضية گرفتهاند؛ ولي از عبارت امام
بزرگوار استفاده ميشود که ايشان «لسنة واحدة» را درست معنا کرده و
ميفرمايند: مقصود از «لسنة واحدة» اين است که زکات يک سال بعد از آن که مال را
پيدا کرد و يک سال از آن گذشت، بپردازد؛ «لسنة واحدة بعد حصول المال في يده». علت
آن که ميگويند «لسنة واحدة» اين است که در طلا و نقره (درهم و دينار) حول اعتبار
دارد. روايت ميگويد: بعد حلول الحول من زمان حصول المال في يده، يزکّيه.
«يزکيه» نيز بر ظاهر خودش که وجوب زکات است، حمل ميشود؛ براي اين که بعد از سه سال
که مال به دستش رسيده است، تمکن کامل از تصرف در آن را پيدا کرده و علاوه بر آن يک
سال نيز گذشته است؛ و در اين صورت،واجب است زکات بپردازد.
(اشکال و جواب)
علت اين که فقه مشکل
است آن است که اين اشکالات را دارد و انسان بايد در آن درست دقت کند؛ چه بسا اگر
مقام شامخ هم پيدا کند و يا حتي اگر مانند مرحوم صاحب وسائل، خودش جامع روايات هم
باشد، معناي روايت را درک نکند. اينان توجه به معناي روايت نکردهاند، اما عرض کردم
امام بزرگوار توجه داشتهاند و به همين جهت، عنوان مسأله را نيز اين قرار ميدهد که
اگر: «کان غير متمکنٍ ثمّ صار متمکناً وقد جري عليه سنون»، چند سالي از اين
جريان گذشت تا تمکن حاصل شد ، تکليف چيست؟ امام ميگويد: از زماني که مال در
اختيارش قرار گرفته و به دستش آمده است، يک سال بگذرد؛ چرا که مال مدفون درهم و
دينار بوده و در آنها گذشت سال اعتبار دارد. پس، بايد بگوييم «يزکّيه لسنة» يعني:
«يزکيه لسنة آتية مع حفظ شرائط وجوب التعلق الزکاة ووجوب الزکاة».
همانگونه که بيان
شد، اين بزرگواران درست به معناي روايت توجه نکردهاند و لذا، مرحوم صاحب وسائل در
عنوان باب کلمه استحباب را آورده است که صحيح نميباشد و بلکه روايت دلالت بر وجوب
ميکند. اين مورد از موارد بسيار حساس است. و فعلاً تنها امام بزرگوار است که
متوجه اين مسأله ميباشد؛ لذا، عبارت ايشان را دوباره ميخوانم. ولو تمکّن
بعد ما لم يکن متمکّناً، اگر بعد از عدم تمکن، تمکن حاصل شد، وقد مضي
عليه سنون، يعني سالهايي بر او گذشت که غير متمکن بود؛ مثلاً با حفاري
جديد به حسب مورد روايت، متمکن شد، جري في الحول من حينه، از زماني
که براي او تمکن حاصل شده و مال به دستش آمده است بايد يک سال را حساب کند،
واستحباب الزکاة لسنة واحدة اذا تمکن بعد السنين محل اشکالٍ، دليلي بر
استحباب نداريم و راهي را که اين بزرگان ذکر ميکنند نيز درست نيست، فضلاً
عما تمکن بعد مضي سنة واحدة اين خصوصيتي است که از مورد روايت خارج است؛
حرفهاي اين بزرگان در مورد روايت که تمکن بعد از سنين حاصل ميشود، اشکال دارد و
درست نيست؛ چه رسد به صورتي که خارج از مورد روايت ميباشد و آن صورتي است که بعد
از سنة واحدة تمکن حاصل ميشود. اين ديگر خارج از مورد روايت سدير صيرفي است و چيزي
هم نيست که بتوانيم از آن تعدي کنيم.
(اشکال و جواب)
اين مسأله از مسائل دقيقي بود که توجه به آن بسيار لازم است. مثل اينکه مسأله ديگر
را نميرسيم بيان کنيم. والسلام.