جستجو در تأليفات معظم له
 

قرآن، حديث، دعا
زندگينامه
کتابخانه
احکام و فتاوا
دروس
اخبار
ديدارها و ملاقات ها
پيامها
فعاليتهاى فرهنگى
کتابخانه تخصصى فقهى
نگارخانه
پايگاه هاى مرتبط
مناسبتها
معرفى و اخبار دفاتر
صفحه اصلي  

كتابخانه فقه اصول فقه شیعه
صفحات بعد
صفحات قبل
(صفحه15)

مقصد سوّم:


مفهوم و منطوق


(صفحه16)
(صفحه17)

مقدّمات بحث


مقدّمه اوّل

مراد از مفهوم چيست؟


مفهوم در لغت به معناى مدلول و چيزى است كه از لفظ فهميده مى شود، امّا آنچه در اين جا مورد بحث قرار مى گيرد، مفهوم به معنى لغوى آن نيست بلكه مفهوم در مقابل منطوق است و مورد آن در جايى است كه قضيه اى در كار باشد.
مرحوم آخوند مفهوم را در صدر و ذيل كلامشان به گونه اى معنا مى كنند ولى در وسط كلامشان گويا به گونه ديگرى بيان مى كنند كه در برخورد ابتدايى با كلام ايشان ممكن است كسى آن را مشتمل بر تناقض بداند.(1)
مثال روشن باب مفاهيم، عبارت از قضيّه شرطيه است. قضيّه شرطيه «إن جاءك زيد فأكرمه» داراى يك منطوق و يك مفهوم است و هر يك از مفهوم و منطوق آن، قضيّه مى باشند با اين تفاوت كه قضيّه، در ناحيه منطوق، هم در ناحيه شرطش جنبه ايجابى دارد و هم در ناحيه جزائش، امّا قضيه، در ناحيه مفهوم، هم در ناحيه شرطش سالبه است وهم در ناحيه جزائش. «إن جاءك زيد فأكرمه»، منطوق و «إن لم يجئك زيد فلايجب إكرامه» مفهوم است.(2)
  • 1 ـ كفاية الاُصول، ج1، ص300 و 301
  • 2 ـ البته اين در صورتى است كه ما براى قضيّه شرطيه قائل به مفهوم شويم.
(صفحه18)
قبل از اين كه نوبت به مفهوم برسد لازم است بحث كنيم كه آيا منطوقيت، وصف براى مجموع قضيّه است يا وصف براى حكم ـ يعنى وجوب اكرام زيد هنگام مجىء او  ـ است كه در قضيّه ذكر شده است؟ روشن است كه منطوقيت، در ارتباط بامجموع قضيّه است، زيرا «وجوب اكرام زيد هنگام مجىء او» كلام تامّى نيست و همان طور كه گفتيم: «هر يك از منطوق و مفهوم، قضيّه مى باشند».
وقتى در ناحيه منطوق اين گونه شد، مفهوم هم به همين صورت است، يعنى مفهوميت نيز وصف براى قضيّه است. كسانى كه قضيّه شرطيه را داراى مفهوم مى دانند، قضيه «إن لم يجئك زيد فلايجب إكرامه» را مفهوم قضيّه «إن جائك زيد فأكرمه» مى دانند و ما اگر دايره مفهوم را توسعه دهيم به گونه اى كه مفهوم موافق ـ مثل مفهوم در {و لاتقل لهما اُفّ}، كه مثلا «لاتضربهما» است ـ را نيز شامل شود، در ايجاب و سلب هم فرقى بين مفهوم و منطوق وجود ندارد. بلكه فقط موضوع آنها فرق مى كند. موضوع در منطوق، عبارت از «اُفّ» و در مفهوم عبارت از «ضرب و شتم و جرح و...» است.
بنابراين موصوف در باب مفهوم، عبارت از قضيّه است. مفهوم قضيه شرطيه، يك قضيّه شرطيّه ديگر است. هم چنين اگر در قضيّه وصفيه قائل به مفهوم شويم، مفهوم قضيّه «أكرم الرجل العالم» عبارت از «لايجب إكرام الرجل غير العالم» است يعنى مفهوم قضيّه وصفيه، عبارت از يك قضيّه وصفيه ديگر است.
مرحوم آخوند نيز در وسط كلام خودشان مى فرمايند: «مفهوم قضيّه شرطيه «إن جاءك زيدٌ فأكرمه»، قضيّه شرطيه اى است كه شرط و جزاء آن سالبه مى باشند ولى در صدر و ذيل كلامشان تعبيراتى دارند كه ظاهراً با اين تعبير منافات دارد.
مرحوم آخونددرصدركلام خود مى فرمايد: مفهوم عبارت ازحكمى اخبارى(1) يا انشائى
  • 1 ـ مفهوم، اختصاصى به قضاياى انشائى ندارد بلكه در قضاياى اخبارى هم مطرح است. وقتى شما به رفيق خود مى گوييد: «اگر به منزل من بيايى من هم به منزل تو خواهم آمد»، چنانچه اين جمله مفهوم داشته باشد، مفهوم آن هم يك قضيه اخبارى است و آن اين است كه «اگر به منزل من نيايى من هم به منزل شما نمى آيم».
(صفحه19)
است كه اين حكم بر اساس خصوصيتى كه در منطوق وجود دارد، بدست آمده است.
به نظر مى رسد اين كلام ايشان درست نباشد، زيرا مفهوم، حكم نيست. حكم، مفرد است، مثل «وجوب صلاة الجمعة». بخلاف «الصلاة واجبة» كه جمله است و حكم نيست. «الصلاة واجبة» قضيّه مشتمل بر حكم است نه اين كه خودش حكم باشد.
سپس ايشان در ذيل كلام خود مى فرمايد: «فصّح أن يقال: إنّ المفهوم إنّما هو حكم غير مذكور لا أنّه حكم لغير مذكور»(1). اين تعبير ايشان درست نيست، زيرا همان گونه كه گفتيم: «مفهوم، حكم نيست» بنابراين نوبت به اين نمى رسد كه بحث كنيم آيا مفهوم، حكم غير مذكور است يا حكم براى غير مذكور.
همان طور كه منطوق، حكم نيست بلكه قضيّه مشتمل بر حكم است، مفهوم هم به همين صورت است و به عبارت ديگر: موصوف براى مفهوميت و منطوقيت، عبارت از قضيّه است و مفهوم مورد بحث در اصول ـ كه در مقابل منطوق است ـ هيچ ارتباطى با مفردات و با نفس حكم ندارد. بحث در اين است كه آيا مثلا قضيّه «إن جاءك زيد فأكرمه» قضيّه ديگرى هم به دنبال خود دارد يا نه؟ منكرين مفهوم، وجود قضيّه ديگر را نفى كرده و قائلين به مفهوم، وجود آن را اثبات مى كنند.

مقدّمه دوّم

آيا مفهوميت از صفات مدلول است يا از صفات دلالت؟


مرحوم آخوند مى فرمايد: أشبه اين است كه ما عنوان مفهوميت را وصف براى مدلول بدانيم و اگر كسى آن را وصف براى دلالت دانست، اين در حقيقت، وصف به
  • 1 ـ كفاية الاُصول، ج1، ص301