(صفحه449)
هم وجود دارد؟
قبل از ورود به بحث بايد به
دو نكته توجّه داشت:
اوّلاً: اگر قائل به نسخ شويم، فقط در مورد «زيدِ عالم» مطرح خواهد شد و حكم عام نسبت به ساير افراد باقى است.
ثانياً: ثمره بين قول به نسخ و قول به تخصيص اين است كه:
اگر قائل به تخصيص شديم بايد بگوييم: «زيدِ عالم، از همان زمان صدر عام، به حسب اراده جدّى مولا واجب الاكرام نبوده است».
امّا در صورت نسخ بايد بگوييم: «زيد عالم، از زمان صدور عام، اكرامش واجب بوده و اين وجوب اكرام تا قبل از زمان صدور خاصّ ادامه داشته و به وسيله خاصّ نسخ شده است و عدم وجوب اكرام ـ يا حرمت اكرام ـ به جاى وجوب اكرام قرار گرفته است.
اكنون به سراغ
اصل بحث مى رويم:
دراين جا دو نظريه وجود دارد: بعضى معتقدند در اين جا فقط مسأله تخصيص پياده مى شود و جايى براى نسخ وجود ندارد ولى مرحوم نائينى قائل به تفصيل شده و در بعضى موارد قائل به نسخ است.
نظريه اوّل:
بعضى از بزرگان(1) قبل از مرحوم نائينى معتقدند در اين جا مسأله تخصيص پياده مى شود وجايى براى نسخ وجودندارد. ظاهركلام مرحوم آخوند نيزهمين مطلب است.(2)
قائل به اين نظريه مى گويد: حكم بر دو قسم است:
1ـ حكم واقعى، كه اكثريت احكام را تشكيل مى دهد.(3)
- 1 ـ رجوع شود به: معالم الدين، ص 143، قوانين الاُصول، ج1، ص 319
- 2 ـ كفاية الاُصول، ج 1، ص 368
- 3 ـ حكم واقعى در اين جا مقابل حكم ظاهرى نيست بلكه مقابل حكم صورى ـ يعنى حكم امتحانى و امثال آن ـ مى باشد.
(صفحه450)
2ـ حكم صورى، مثل حكمى كه براى امتحان و امثال آن باشد.
اوامر امتحانى درموالى عرفيه، گاهى حقيقتاً براى امتحان است، مثل اين كه مولا نمى داند آيا اين عبد در برابر فرمان او خاضع است يا نه؟ به همين جهت دستورى صادر مى كند تا ماهيت عبد برايش روشن شود. و گاهى هم مولا مى داند كه عبد به دستور او عمل نمى كند ولى براى اتمام حجّت و براى اين كه سند و دليلى در مقابل عبد داشته باشد، دستورى را براى او صادر مى كند.
اما در مورد خداوند متعال، نمى توان امر امتحانى را به معناى حقيقى خودش دانست، زيرا خداوند عالم به همه حقايق است و جهل در او راهى ندارد. بلكه اين گونه اوامر جنبه اتمام حجّت دارد.
قائل به اين نظريه سپس مى گويد:
بحث ما در مورد حكم واقعى است و حكم امتحانى از محلّ بحث ما خارج است. بحث در اين است كه اگر ـ مثلاً ـ روز شنبه يك «أكرم العلماء يوم الجمعة» از ناحيه مولا صادر شد و مولا هدفش اين بود كه مكلّف، در روز جمعه همه علماء را اكرام كند، سپس روز دوشنبه بگويد: «لا تكرم زيداً العالم»، چنانچه دليل دوّم را مخصّص دليل اوّل بدانيم، مسأله روشن است و مناقشه اى در آن نيست، زيرا ـ در حقيقت ـ دليل دوّم، مراد جدّى مولا از دليل اوّل را روشن مى كند. امّا اگر بخواهيم «لا تكرم زيداً العالم» را ناسخ «أكرم العلماء يوم الجمعة» بدانيم، با مشكل مواجه مى شويم، زيرا معناى نسخ اين است كه حكمى در شريعت ثابت بوده و مكلّف ـ به حسب ظاهر دليل و اطلاق دليل ـ تصور مى كرده كه اين حكم استمرار دارد ولى مولا اطلاق زمانى آن را به وسيله دليل ناسخ تقييد كرده است.
اگر كسى به مولا بگويد: چرا از روز اوّل اين مسأله را بيان نكرديد؟
مولا در پاسخ مى گويد: مصلحت اقتضاء نمى كرد كه از همان اوّل، مدّت حكم بيان شود. بلكه مصلحت اقتضاء مى كرد كه حكم به صورت اطلاق استمرارى مطرح شود و شما (مكلّف) خيال كنيد كه اين حكم استمرار دارد ولى بعداً به وسيله دليل ناسخ
(صفحه451)
برايتان معلوم شود كه اين حكم از همان اوّل دوام نداشته است. در مورد تخصيص نيز همين طور است. زيرا تا قبل از آمدن دليل مخصّص، مكلّف خيال مى كرده اكرام همه علماء واجب است امّا وقتى مخصّص آمد، كشف مى كند كه «زيدِ عالم» از دايره حكم خارج است. لذا در اين جهت فرقى بين نسخ و تخصيص وجود ندارد. هر دو مبيّن نوعى محدوديت، مى باشند ولى تبيين محدوديت در تخصيص، از جهت افراد و در نسخ، از جهت زمان است.
قائل سپس ادامه مى دهد: آنچه در اين جا براى ما مشكل ايجاد كرده و مانع از تحقق نسخ مى شود، اين است كه در صورت نسخ لازم مى آيد كه از يك طرف حكم «أكرم العلماء يوم الجمعة» يك حكم واقعى ـ در مقابل حكم امتحانى ـ و به منظور پياده شدن باشد و از طرف ديگر قبل از فرا رسيدن وقت عمل به اين حكم، دليل «لا تكرم زيداً العالم» به عنوان ناسخ آن مطرح شود؟ نسخ عبارت از «رفع الحكم الثابت في الشريعة» است. چگونه مى شود حكمى در شريعت جعل شده و ثابت و به منظور عمل هم باشد ولى قبل از فرا رسيدن وقت عمل به آن حكم، دليل ديگرى بيايد و آن حكم ثابت را برطرف كند؟ در اين صورت چه فايده اى بر اين حكم مترتب مى شود؟ لذا چاره اى نيست جز اين كه ما دليل «لا تكرم زيداً العالم» را به عنوان مخصّص براى دليل «أكرم العلماء يوم الجمعة» قرار دهيم.
نظريه دوّم:
مرحوم نائينى در اين جا قائل به تفصيل شده مى فرمايد:
1ـ اگر قضيه اى كه مشتمل بر بيان حكم عام است، به صورت
قضيّه خارجيّه(1)باشد، چاره اى جز تخصيص نيست و وجهى براى نسخ وجود ندارد. مثلاً اگر مولا
- 1 ـ قضيّه خارجيّه، قضيّه اى است كه موضوع آن در خارج تحقّق دارد و حالت تقدير و فرض در آن وجود ندارد.
(صفحه452)
بگويد: «أكرم كلّ عالم موجود بالفعل يوم الجمعة» و دو روز بعد و در حالى كه هنوز وقت عمل به عام فرا نرسيده، بگويد: «لا تكرم زيداً العالم»، در اين جا جمله «لا تكرم زيداً العالم» به عنوان مخصّص براى «أكرم كلّ عالم» خواهد بود، زيرا در غير اين صورت لازم مى آيد كه «زيد عالم» در اين دو روز وجوب اكرام داشته باشد، آن هم وجوب اكرام واقعى كه به منظور پياده شدن است، نه به منظور امتحان، در حالى كه وجهى براى اين وجوب اكرام ملاحظه نمى شود و اثرى بر آن مترتب نمى شود. ولى تخصيص به اين معناست كه مراد جدّى مولا از همان زمان صدور عام، به اكرام علماى غير زيد تعلّق گرفته است و اين حرف مشكلى ندارد.
2ـ اگر قضيه اى كه مشتمل بر حكم عام است، به صورت
قضيّه حقيقيّه (1) باشد، اين بر دو قسم است:
الف: حكم عام به صورت
واجب موقت باشد و دليل مردّد بين ناسخ و مخصّص، قبل از فرا رسيدن وقت عمل به عام صادر شود، مثل اين كه فرض كنيم آيه شريفه
{كتب عليكم الصيام كما كتب على الذين من قبلكم}(2) ـ كه حكم وجوب روزه ماه رمضان را به صورت قضيه حقيقّيه مطرح كرده است ـ در ماه رجب نازل شده باشد و قبل از فرا رسيدن ماه رمضان، آيه
{فمن كان منكم مريضاً أو على سفر فعدّة من أيّام اُخر}(3) نازل شده باشد.
مرحوم نائينى مى فرمايد: در اين جا نيز چاره اى جز اين نيست كه ملتزم به تخصيص شده و بگوييم: «آيه
{فمن كان منكم مريضاً أو على سفر فعدّة من أيّام اُخر} محدوده وجوب در آيه
{كتب عليكم الصّيام كما كتب على الذين من قبلكم} را بيان
- 1 ـ مرحوم نائينى در تفسير قضيّه حقيقيّه مى گويد: قضيه حقيقيّه، قضيه اى است كه در وقت صدور آن، نه موضوعش لازم است تحقّق داشته باشد و نه مكلّفين آن، بلكه شامل موضوع و مكلّفين مفروض الوجود ـ كه در آينده تحقّق پيدا مى كنند ـ نيز مى شود.
- 2 ـ البقرة: 183
- 3 ـ البقرة: 184
(صفحه453)
مى كند و حاصل آن اين است كه ازابتداى امر، ايجاب صوم، به حسب اراده جدّى، در غير مورد مريض و مسافر است. هر چند اراده استعمالى
{كتب عليكم الصيام...} عموميت دارد و شامل مريض و مسافر هم مى شود. و اگر بخواهيم آيه دوّم را ناسخ آيه اوّل بدانيم بايد ملتزم شويم كه در فاصله ميان صدور آيه اوّل و آيه دوّم، روزه ماه رمضان براى مريض و مسافر واجب بوده است. در حالى كه وجهى براى يك چنين وجوبى ملاحظه نمى شود.
ب: حكم عام به صورت
واجب غير موقّت باشد. مثل اين كه مولا از طرفى ـ به صورت قضيه حقيقيّه ـ بگويد: «أكرم كلّ عالم» و زمانى هم براى آن مشخص نكند و پس از مدّتى دليل خاصّ بگويد: «لا تكرم زيداً العالم».
مرحوم نائينى مى فرمايد: در اين جا همان طور كه مى توانيم تخصيص را پياده كنيم، مى توانيم نسخ را هم پياده كنيم، زيرا خصوصيتى وجود ندارد كه بتواند جلوى نسخ را بگيرد. نسخ به معناى «رفع الحكم الثابت في الشريعة» است. حكم به نحو قضيّه حقيقيّه بوده و قضيّه حقيقيّه هم مبتنى بر فرض و تقدير است و توقيتى هم در كار نيست ـ كه بخواهد مانع از امكان نسخ باشد ـ پس همان طور كه تخصيص امكان پذير است، نسخ هم امكان پذير است.
درنتيجه مرحوم نائينى بين قضاياى خارجيّه و قضاياى حقيقيّه تفصيل قائل شده و در قضاياى حقيقيّه نيز بين موقّت و غير موقّت تفصيل داده و تنها در مورد غير موقت، نسخ را ممكن مى داند.(1)
بررسى كلام مرحوم نائينى:
در اين جا يك
اشكال مبنايى وجود دارد كه سبب مى شود ما نتوانيم كلام مرحوم نائينى را بپذيريم.
- 1 ـ أجود التقريرات، ج 1، ص 507 و 508