مسئله 31:«لو اختلف القیمة باختلاف
المكان كما إذا كان المغصوب فی بلد الغصب بعشرة و فی بلد التلف بعشرین و فی بلد
الأداء بثلاثین، فلا یترك الاحتیاط المتقدّم فی المسئلة السابقة.»
در بحث گذشته اختلاف قیمت به
اعتبار اختلاف زمان ها بود؛ در این مسئله بحث در جایی است كه اختلاف قیمت به
اعتبار اختلاف مكان ها باشد؛ البته همیشه به اعتبار امكنه قیمتها مختلف است؛ ولی
در مورد عین مغصوبه این طور مثال می زنند كه عین مغصوبه در مكانی كه غصب شده است ده
تومان قیمت داشته و در مكانی كه تلف شده است بیست تومان و در مكان سومی كه غاصب می
خواهد قیمت عین مغصوبه را بپردازد سی تومان است. پس به اعتبار اختلاف مكانها در
مورد عین مغصوبه سه حالت پیدا می شود: مكان الغصب یك قیمت، مكان التلف یك قیمت،
مكان الاداء و دفع نیز یك قیمت سوم.
همانطوری كه دیروز عرض كردیم
ایشان در مسئله اختلاف ازمنه نیز آن نحو استفاده ای را كه ما از صحیحه أبی ولّاد
نمودیم، استفاده نفرموده اند و لذا در آن مسئله گفتیم اول می فرمایند:«قولان
مشهوران» و بعد می فرمایند: یك وجه سومی نیز وجود دارد و در آخر، مسئله احتیاط
را پیش می كشند كه ظاهر كلامشان همان طوری كه دیروز عرض كردیم، احتیاط وجوبی است.
در مسئله اختلاف قیمتها به اعتبار اختلاف مكانهای مربوطه و در ارتباط با عین
مغصوبه، تقریباً روشنتر است كه ایشان روایتی را كه دالّ بر این مطلب باشد را یا
قبول نكرده اند و یا توجه نكرده اند؛ چرا كه ما در صحیحه أبی ولّاد - این نكته را
خوب دقت بفرمایید - گفتیم دو جمله از این صحیحه ظاهر است در اینكه از نظر زمان،
ملاك، قیمت یوم الغصب است: یكی جمله «قیمة بغل یوم خالفته» و دیگری جمله ای
كه امام (ع) به دنبال آن فرموده اند:«أو بشهود یشهدون أنّ قیمة البغل حین اكتری
كذا و كذا».
در حقیقت، در هر دو جمله مسئله
زمان ذكر شده است؛ منتهی در جمله اول كلمه «یوم» و ظرف زمانی یوم ذكر شده و
در جمله دوم كلمه «حین» كه آن نیز ظرف زمانی است، بیان شده است. وقتی كه
صحیحه أبی ولّاد كه دردو جمله متعرّض زمان شده بود را ایشان ظاهراً یا نپذیرفته اند
و یا توجه كامل نفرموده اند و به عبارت دیگر وقتی كه در مورد ظرف زمانی اش مورد
قبول واقع نشود، دیگر در مورد اختلاف أمكنه و ظرف مكانی به طریق أولی - به نظر
ایشان - دلالت ندارد؛ لذا در این مسئله بدون اینكه هیچ كدام از احتمالات را ترجیح
دهند - احتمال مكان غصب، مكان تلف و مكان الاداء - روشن تر می فرمایند:«فلا یترك
الاحتیاط المتقدّم فی المسئلة السابقة»، حتی به كلمه أحوط نیز اكتفا نمی كنند و
می فرمایند: نباید احتیاطی كه در مسئله گذشته ذكر كردیم، ترك شود، در حالی كه در
آنجا ظهور در احتیاط وجوبی داشت؛ اما اینجا روشن تر بیان می كنند:«فلا یترك
الاحتیاط المتقدّم فی المسئلة السابقة».
سیر بیان و نظر مبارك ایشان
چنین است. ولی با دقتی كه ما عرض می كنیم، مطلب روشن می شود. ما قبول داریم كه در
صحیحه أبی ولّاد چه در جمله اولش و چه در جمله دومش ظرف زمانی به كار رفته است؛
آنجا «یوم خالفته» به كار رفته و در ذیلش هم می گوید:« أو بشهود یشهدون
أنّ قیمة البغل حین اكتری»، «حین» مثل «یوم» ظرف زمان است؛ ما قبول داریم -
درست دقت بفرمایید - كه جمله اول هیچ ارتباطی به ما نحن فیه ندارد، قیمة بغل یوم
خالفته به هر یك از سه نوعی كه ما احتمال دادیم و بیان كردیم، هر یك از آنها را
كه بگیریم و بپذیریم، به ما نحن فیه ارتباطی ندارد. انّما الكلام در جمله دوم است
كه می گوید:«أو بشهود یشهودن أنّ قیمة البغل حین اكتری كذا و كذا». عرض
كردیم چرا حین اكتری می گوید؟ برای اینكه حین اكتری به غاصب ارتباطی ندارد، غصبش در
ماقبل غصب نمی تواند نقشی داشته باشد، پس به چه مناسبت حین اكتری را امام (ع) ذكر
می فرماید؟ گفتیم به آن علت است كه در مورد روایت، زمان غصب با زمان اكتراء شاید
یكی دو ساعت بیشتر فاصله نداشته است؛ بغل را در كوفه اجاره كرده و هنوز از كوفه
خارج نشده است (به نزدیكی پل كوفه رسیده است) به او خبر دادند كه آن شخصی را كه در
تعقیب او است از قصر بنی هبیره متوجه نیل شده است؛ لذا در همان كوفه سر بغل و دابه
را به طرف نیل كج كرد و از همانجا عنوان غاصب پیدا كرد كه با زمان اكتراء یكی دو
ساعت بیشتر فاصله ندارد و بغل هم در یكی دو ساعت تفاوت قیمت پیدا نمی كند. بله، اگر
مدتی بگذرد و اختلاف ازمنه ای پیش آید، یا مثلاً اختلافات زیاده و نقصانی تحقق
پیدا كند، قیمت تغییر می كند؛ ولی در یكی دو ساعت این مسائل تحقق پیدا نمی كند. پس
ما علت را این ذكر كردیم كه چون در مورد روایت، یوم الغصب همان حین اكتری است و
فاصله چندانی تحقق ندارد، (شاید به یكی دو ساعت هم نرسیده است) لذا امام (ع) به حین
اكتری تعبیر نمودند با اینكه یوم الاكتراء من حیث هو یوم الاكتراء بلااشكال نقشی
ندارد و نقش از همان زمانی است كه عنوان غاصب محقق می شود؛ عنوان غاصب نیز كه در
ماقبل تأثیر ندارد، هر چه هست و نیست از همان روز غصب شروع می شود، چه ملاك را یوم
الغصب بگیرید، چه یوم التلف و چه یوم الاداء؛ بالاخره اینها مسائلی است كه به مابعد
الغصب مربوط است؛ اما غصب در ماسبق خودش كه هیچ غصبی تحقق پیدا نكرده است، نمی
تواند نقش داشته باشد و معنا ندارد كه نقش داشته باشد. وقتی شما در ذیل روایت كه
امام (ع) می فرماید:«أنّ قیمة البغل حین اكتری كذا و كذا» خوب دقت بفرمایید
و توجه به علت آن داشته باشید، ما نحن فیه نیز از آن روشن می شود و گفتیم كه «شهود
یشهدون» به دلیل آن است كه در آن موقعی كه شخص عنوان غاصب و لباس غاصب به تن
خودش می پوشاند، كسی آنجا نایستاده تا ببیند قیمت دابّه در آن زمان چه مقدار است؛
ولی چون فاصله ای بین اكتراء و غصب الّا یسیرا نبوده است، در مكان اكتراء كه میدانی
است با جمعیت زیاد و همه می بینند و مشاهده می كنند، بر همین اساس امام (ع) می
فرمایند:«یشهدون أنّ قیمة البغل حین اكتری كذا و كذا»؛ از اینجا ما استفاده
می كنیم كه صحیحه أبی ولّاد در مورد مكان نیز نظر دارد؛ یعنی مكان غصب را نیز دلالت
دارد والّا شهود شهادت دهند بر اینكه مثلاً این بغل در یك مملكتی كه صد فرسخ با
اینجا فاصله دارد قیمتش كذا و كذا؛ كدام شهود شهادت دهند؟ این چه مجوّزی می شود
برای اینكه از یوم الغصب به یوم الاكتراء تعبیر شود؟
عدول از یوم الغصب به یوم
الاكتراء دلیل واضحی است بر اینكه مكان اكتراء نیز مورد نظر است؛ یعنی آن جمعیتی كه
در میدان كرایه دادن بغل جمع شده اند و از نزدیك بغل را می بینند آنها متخصص و اهل
خبره اند، آنها قیمت سنجی می كنند. بغل را در كجا قیمت سنجی می كنند؟ آیا در مملكتی
كه صد فرسخ با اینجا فاصله دارد را نیز ما مجوّز بدانیم برای اینكه تعبیر به حین
اكتری شده است؟ واقع این است كه دو دلالت در حین اكتری است؛ هم یوم الغصب را دلالت
دارد و هم مكان غصب را. هر چند كه در ابتدا به نظر می رسد حین ظرف زمانی است؛ لذا
در جمله اولش گفتیم كه دلالتی از نظر مكان نمی كند؛ اما جمله دوم با این خصوصیاتی
كه لازم است انسان به آنها توجه كند، هم زمان را و هم مكان را معیّن كرده است؛ زمان
را به اعتبار اینكه غصب با اكتراء فاصله چندانی نداشته «حین اكتری» گفته است
و مكان را هم به اعتبار اینكه آنجا شهود حاضرند و مجتمع ناس است، كثیری از مردم
آنجا جمع اند. از اینجا معلوم می شود كه مكان غصب هم مورد نظر بوده است.
لذا ما همان طوری كه از نظر
زمان صحیحه أبی ولّاد را اختیار كردیم و دلالتش را قبول كردیم، نسبت به مكان نیز
قبول می كنیم؛ منتهی یك درجه پایین تر. نسبت به زمان دو جمله اش دلالت دارد و «قیمة
بغل یوم خالفته» را نمی شود بر مكان تطبیق كرد؛ اما ذیل روایت كه خیلی جمله
ارزشمندی است، اگر انسان كاملاً در آن دقت كند، هم زمان را معین می كند و هم مكان
را. در زمانش می گوید «زمان الغصب» و در مكانش هم می گوید «مكان الغصب»؛ لذا این
احتیاطی كه در كلام ایشان ذكر شده است و به لایترك تعبیر كرده اند، از نظر ما
«لایترك» نیست بلكه یك احتیاط مستحبی است، خواستند این احتیاط را رعایت كنند یا نه.
اینجا یك سؤالی ممكن است در
ذهن شما بیاید كه شاید نظر ایشان نیز همان باشد و آن اینكه ما عرض كردیم صحیحه أبی
ولّاد در دلالت بر اعتبار زمان غصب و یوم الغصب عنوان أظهریت دارد و حدیث علی الید
در دلالت بر زمان دفع و زمان اداء ظاهر است. این اظهریت را برای صحیحه أبی ولّاد در
مقابل ظهوری كه برای حدیث علی الید بود ذكر كردیم، حال شما ممكن است بگویید پس این
اظهریت فقط در مورد دلالت صحیحه بر زمان وجود دارد؛ اما در دلالت صحیحه بر مكان
چطور؟ جواب این است كه درست است كه در این دلالت، به آن ظهور نیست؛ برای اینكه در
زمان دو فقره صحیحه أبی ولّاد دلالت بر ظرف زمانی می كند؛ اما در مكان فقط فقره
اخیره آن با تحلیلی كه ما عرض كردیم دلالت دارد. و درست است از نظر ظهور مقام دلالت
بر مكان پایین تر از مقام دلالت بر زمان است و چنین نیست كه این دو ظهور در عرض هم
باشند. این را قبول داریم؛ اما از نظر أظهریت فرقی نمی كند كه دو جمله صحیحه أبی
ولّاد دلالت داشته باشد یا یك جمله اش دلالت داشته باشد. بالاخره اصل أظهریت محفوظ
است، هر چند كه از نظر ظهور در مرتبه واحده و در عرض واحد نیستند و ظهورش از نظر
زمان یك درجه بالاتر از ظهورش از نظر مكان است؛ ولی در مقایسه با حدیث علی الید
تقدّم و عنوان أظهریّتش محفوظ است - منتهی با این تحلیلی كه ما عرض كردیم -. پس
نتیجه این شد، اینكه امام (قدّس سرّه) در مسئله اختلاف مكان حتی كلمه «قولان
مشهوران» را ندارند آن طوری كه در اختلاف زمان ها داشتند، «وجهٌ آخر» نیز ندارند
همان طوری كه در آنجا داشتند. اینجا از همان اول شروع می كنند به اینكه سه احتمال
وجود دارد: یك احتمال مكان الغصب است، یك احتمال مكان التلف است و یك احتمال هم
مكان الدفع و الاداء است. و بر اساس علم اجمالی می فرمایند:«لایترك الاحتیاط»
نباید آن احتیاطی كه در مسئله سابق و اختلاف زمان ها ذكر كردیم ترك شود؛ اما با
بیانی كه ما عرض كردیم – (انصافاً و جدّاً باید از این موارد، یك مقداری جنبه
اعتقادی مان نیز به ائمه بیشتر شود؛ برای اینكه آنها یك جمله كوتاهی می فرمایند،
ولی دقت در آن جمله كوتاه مطالب بزرگی را برای ما روشن می كند و این كاشف است از
اینكه آن بزرگواران كلماتشان با منبع وحی ارتباط دارد و مثل كلمات زید، عمر، بكر و
حتی دانشمندان بزرگ نیست. باید هر چه بیشتر در كلماتشان دقت كرد و دقت بیشتر در
كلمات آنان، راهنمایی های بزرگی برای ما دارد؛ لذا جدّاً این مسائل ولو اینكه ما از
نظر فقهی بحث می كنیم ولی باید از جنبه اعتقادی هم این معنا برای ما روشن شود. آنها
یك جمله كوتاه می فرمایند كه «أو بشهودٍ یشهدون أنّ قیمة البغل حین اكتری كذا و
كذا»، وقتی به فارسی هم ترجمه شود، یك معنای ساده ای در نظر اول به ذهن می آید؛
اما وقتی كه انسان در این معنا دقت كند و واقعاً در این جمله ای كه از امام صادر
شده است، فكر كند، راهنمایی های كاملاً چشمگیری برای انسان وجود دارد) - در این
مسئله هم مثل مسئله اختلاف زمان، ملاك، زماناً و مكاناً همان زمان غصب و مكان غصب
است؛ حال قاعده می خواهد این معنا را قبول كند یا نكند. تأمل و دقّت در معنای روایت
صحیح نیز این امر را اقتضا دارد؛ لذا باید در هر دو مسئله این احتیاط را احتیاط
مستحبّی بدانیم و فتوا دهیم به اینكه ملاك یوم الغصب و مكان الغصب است.