مسأله 74: «إن كان علی الدابّة المغصوبة رحل أو علّق بها حبل، واختلفا فیما
علیها، فقال المغصوب منه: «هو لی»، وقال الغاصب: «هو لی»، ولم یكن بیّنة، فالقول
قول الغاصب مع یمینه؛ لكونه ذا ید فعلیة علیه».
این مسأله آخرین مسأله كتاب الغصب است. موضوعش این است كه اگر دابّه ای مغصوبه بود
- در مغصوبه بودن دابّه تردیدی نیست – و بر روی آن رحلی و یا طناب و افساری مثلاً
به گردن او بسته بود و مالك و غاصب در این رحل و طناب بعد از آن كه هر دو اتّفاق
دارند بر این كه خود دابّه غصبی است، تنازع كردند؛ مغصوب منه - مالك - می گوید:
همانگونه كه دابّه ملك من است، این وسایلی هم كه روی آن است نیز ملك من است. غاصب
می گوید: نه، اصل دابّه را قبول دارم كه غصب كرده ام و ملك تو است، امّا این لوازم
و ابزاری كه مربوط به دابّه است به من ارتباط دارد و مال تو نیست.
پس، اختلاف بین غاصب و مالك بعد از اتّفاق بر غصبی بودن دابّه، در آن وسایل و
ابزاری است كه روی دابّه وجود دارد، می باشد؛ غاصب می گوید: این ابزار و آلات به
عین مغصوبه ارتباطی ندارد و به شخص من مربوط است؛ امّا مالك می گوید: نه، هر دو مال
من است؛ همان طوری كه دابّه به من ارتباط دارد این وسایل و ابزاری هم كه روی آن
قرار می دهند برای این كه بهتر راه برود یا در موقعی كه در آن محل می بندندش فرار
نكند، اینها هم ارتباط به من دارد.
اینجا ما قول چه كسی را قبول كنیم؟ فرض كنیم بیّنه ای هم نیست؛ با نبود بیّنه، آیا
قول مالك را ترجیح دهیم یا قول غاصب را؟
می فرمایند: قول غاصب مقدّم است؛ برای این كه اگر كسی - (با توضیحی كه من می دهم) -
غاصب شد، معنایش این نیست كه هیچ یك از احكام اسلامی روی او بار نمی شود. چون مثلاً
دابّه ای را غصب كرده است دیگر احكام اسلامی بر او مترتّب نیست؛ مگر غصب خدای نكرده
كفر حربی است كه این مسائل را بوجود آورد؟ اینجا ما باید مراجعه كنیم به همان قواعد
عامّه؛ قواعد عامّه در مثل این موارد می گوید حق با ذوالید است. هر كسی كه ذوالید
است، قول او مقدّم است؛ و ذوالید در اینجا غاصب است؛ لذا، باید حقّش را مقدّم داریم
و مجرّد غاصب بودن، مسأله اعتباریّت و اماریّت ید بر ملكیّت را از بین نمی برد.
خصوصاً با این كه ما در مسأله اعتباریّت، حتّی اسلام را شرط نمی دانیم؛ لازم نیست
كه ذوالید مسلمان باشد. فرض كنید الآن به یك مملكت خارجی بروید و در یك دكّانی
بخواهید جنسی را خریداری كنید؛ شما كه نمی دانید این جنس را از كجا آورده است،
دزدیده است و یا خریده و آورده كه بفروشد؛ ولی همین یدش اماره ملكیّت است.
بنابراین، می توانید از او جنس بخرید. به خلاف سوق مسلم، كه اگر بخواهید یك جنسی را
- مثلاً یك پوست یا پنیری را - از بازار مسلمان ها بخرید لازم نیست كه بروید تحقیق
كنید كه این پوست یا پنیر از كجا آمده است. سوق مسلم بما أنّه مسلم، حجیّت دارد؛
امّا در ید به واسطه اماریّتش بر ملكیّت، حتّی اسلام نیز اعتبار ندارد تا چه رسد به
این كه بگوییم غاصب نمی تواند ذوالید باشد.
پس، آن مقداری كه در دست غاصب است، اگر خودش و رقیبش قبول داشته باشند كه غصب است،
احكام غصب بر آن بار می شود؛ امّا آنچه را كه معلوم نیست و بیّنه ای نیز در كار
نیست و غاصب ادّعا می كند كه ملك من است نه ملك مالك، به اعتبار ذوالید بودن باید
قولش را بپذیریم و عرض كردم در اماریّت ید بر ملكیّت حتّی اسلام نیز شرط نیست تا چه
رسد به این كه بگوییم اگر كسی چیزی را غصب كرد، از عنوان ذوالید بودن خارج می شود؛
چنین چیزی نیست...
(مستشكل: در عبارات، «ظهور ید مسلم» دارد؟
استاد: در مسأله ید، كلمه اسلام اصلاً وارد نیست.
مستشكل: پس عبارت چه می شود؟
استاد: حالا آن یك تعبیر و یك اضافه ای است كه ایشان ذكر كرده است. در مسأله
اماریّت ید اصلاً اسلام شرط نیست. پس، شما اگر فرض كنید به یك كشور اروپایی رفتید و
خواستید از یك دكّانی جنسی بخرید، احتمال هم می دهید كه این جنس را سرقت كرده باشد؛
احتمالش كه می رود، چگونه می خرید؟ حق ندارید بخرید. پس، باید تمام این معاملاتی كه
در مسافرت های خارج انجام می گیرد همه را بگوییم باطل است. در مسأله ید، اسلام شرط
نیست؛ ید امّاره بر ملكیّت است؛ می خواهد مسلم باشد، می خواهد غیر مسلم باشد؛ امّا
در مسأله سوق، سوق المسلم اماریّت بر اعتبار دارد؛ ولی سوق غیر مسلم اگر در پوستی
شكّ كردید كه حلال است یا حرام و فرض هم كردیم در آن استصحاب عدم تزكیه جاری می
شود، اگر این پوست را از بازار مسلمان ها تهیّه كرده باشید به عنوان این كه از
بازار مسلمان ها تهیّه كرده اید، برای شما حلال است).
تا اینجا الحمدالله، بحث ما با عنایات خداوند متعال و توجّهات مولایمان - انشاءالله
كه مولای ما هم باشد و ما افتخار سربازی ایشان را داشته باشیم - با كثرت گرفتاری ها
و كثرت امراض من و مخصوصاً در این اواخر، چشمم یك قدری كم دید شده است كه بر حسب
گفته دكتر باید یك عمل آب مروارید انجام دهیم؛ حالا به هر صورتی بود. یك سالی برای
ما گذشت و موفّق شدیم كتاب الغصب را به اتمام برسانیم. سال آینده نیز اگر حیاتی
بود، توفیقی بود، امكانی داد، سلامتی بود، انشاءالله در خدمت شما هستیم و یك بحثی
را - هنوز روی آن فكر نكرده ام - شروع می كنیم و البته من بیشتر میل دارم كه از بحث
های رایج در حوزه نباشد؛ برای این كه بحث های رایج، خیلی رواج پیدا كرده و ما را از
مسائل دیگر واقعاً جدا كرده است. همه بحث ها یا صلاة است، یا صوم است و یا طهارة
است؛ پس، فقه با این كتاب های زیادی كه دارد چه موقع باید انسان آنها را ملاحظه
كند؟
امّا در رابطه با مسائلی كه اخیراً درباره آمریكا پیش آمده است، بدانید كه این
مسائل جنبه - به اصطلاح طبیب ها - تستی دارد؛ یعنی، آنها ما را با یك عمل تست می
كنند، اگر در مقابل آن عمل ضعف نشان دادیم، گام دوّم را قوی تر
برمی دارند و اگر در آن گام دوّم نیز خدای نكرده ضعف ما را ملاحظه كنند، گام سوم و
بالاتر را برمی دارند؛ مثل همین مسائلی كه درباره فنّاوری هسته ای پیش آورده اند و
ما را به این روز مبتلا كرده اند.
خلاصه، الآن خطر، به خصوص در مورد شیعه و به طور عموم در مورد مسلمان ها خیلی زیاد
شده است؛ و زیادی این خطر جّداً - همان طوری كه آن روز نیز عرض كردم - برای من و
شما مسؤولیّت می آفریند. ما خیال می كردیم با پیروزی انقلاب دیگر همه مسائل سر جای
خودش هست و هیچ جریانی باقی نمی ماند و شیعه نیز روز به روز رشد می كند؛ مملكت هم
مملكت شیعه است و تنها مملكت شیعه است ولی حالا معلوم شد كه همه این مسائل
مسؤولیّتمان را بالا برده است؛ برای این كه می بینیم شیعیان و مسلمان ها به قدری در
دنیا تضعیف شده اند، به قدری آمریكا اعمال جنایت و خیانت نسبت به آنها انجام داده
است، مخصوصاً همین اهانت به قرآن، خیال می كنید این بدون نظر آمریكا بوده است؟
اهانت به قرآن كرده است. - آنهم به یك وجه بدی كه من شرم دارم اصلاً بگویم - و بعدش
هم می گویند: نه، ما به هیچ كتاب مقدّسی اهانت نمی كنیم. برای این كه دیدند دنیای
اسلام مقداری در برابر این عملش عكس العمل نشان داد و اگر خدای نكرده این عكس العمل
هم نشان داده نمی شد، گام به گام مسائل بالاتر و بدتر را انجام می دادند؛ كما این
كه آن اعمال وحشیانه را در زندان ابوغریب بغداد انجام دادند و گاهی كه در لابلای
روزنامه ها انسان خصوصیّات این اعمال را می شنود كه هیچ حیوانی حاضر نیست این كارها
را انجام بدهد، سخت ناراحت می شود. اینها همه مقدّمه است، آمریكا می خواهد ببیند
مسلمان ها در چه شرایطی قرار می گیرند؟ اگر درست عكس العمل نشان دادند و ابراز
انزجارشان را در سطح عالم پر كردند، عقب نشینی می كنند. اگر هم دیدند كه چنین نیست
و كسی به آنها كاری ندارد، گام بعدی را بالاتر و بدتر برمی دارند. جدّاً در یك
شرایط بسیار سختی قرار گرفته ایم؛ این شرایط برای ما مسؤولیّت زیادی آورده است.
باید در این ایّام تعطیلی دنبال آن باشیم كه مطالب علمی، مطالب روز، هر كدام كه در
آن كمبودی داریم، از این فرصت ها استفاده كنیم و كمبودها را جبران كنیم تا در آینده
انشاءالله شیعه از این تهاجم بیرون آید؛ والا اینها دست بردار نیستند. حالا كه چهار
طرف مملكت ما را هم گرفته اند و پایگاه می سازند و تبلیغات ضد اسلامی فراوان می
كنند؛ لذا، متوجّه باشید، ما در یك شرایط سختی هستیم و از این فرصت ها باید حداكثر
استفاده را ببریم و كمبودهای خودمان را جبران كنیم، خودمان را برای دفاع از شیعه
آماده كنیم؛ چون غیر از ما كسی آماده نیست. اگر ما هم خدای نكرده آماده نباشیم، پس
تكلیف شیعه چه می شود؟ ما باید به این وظیفه عمل كنیم. در عین این كه وظیفه خیلی
سنگینی است، می دانم، من قبول هم دارم، ولی باید این كار را انجام دهیم.
لذا، من از همه آقایان التماس دعا دارم و دلم می خواهد در این فرصتی كه دارند، به
بیكاری یا كارهایی كه چندان اهمیّت ندارد نپردازند؛ هر چه بیشتر مراتب علمی شان را
در مسائل مختلف، - مخصوصاً مسائلی كه بین شیعه و وهابیّت وجود دارد، مسائلی كه بین
شیعه و القاعده وجود دارد، مسائلی كه بین شیعه و دیگران وجود دارد و یا به مسائلی
كه مستقیماً به آمریكا ارتباط دارد – بالا ببرند. ضمناً هم باید دعا كنیم همان طوری
كه از اوّل انقلاب پیدا بود كه خداوند یك لطفی به حال این ملّت داشته است،
انشاءالله این لطف ادامه پیدا كند و ما را از شرّ همه اینها محفوظ نگه دارد.
والسّلام علیكم ورحمة الله وبركاته.