(صفحه 406)
هم صورت مى گيرد، بعد از مدتى كه شوهر مى بيند ادامه زندگى مشكل است، مى خواهد عقد را فسخ كند، آيا حق دارد يا خير؟ و اگر طلاق دهد بايد مهريه او را بدهد يا خير؟ و آيا مى تواند در مهريه به پدر و مادر دختر رجوع كند؟
جواب: در فرض سؤال كه بعد از توجه به مرض، تصميم به ادامه زندگى گرفته و دخول هم واقع شده است، حق فسخ ندارد. و اگر او را طلاق داد، تمام مهريه را بايد به زوجه بدهد و حق رجوع به پدر و مادر او را هم ندارد.
سؤال 1537 :زوج ادعا مى كند كه زوجه و بستگان وى قبل از عقد در توصيف زوجه گفته اند سال پنجم ابتدايى را خوانده است و پس از وقوع عقد و گذشت چند سال از زندگى، زوج متوجه مى شود كه زوجه در امتحانِ سال پنجم مردود شده است. و به زعم خودش كه خلاف وصف بوده حق فسخ دارد، لذا عقد را فسخ كرده و حدود بيست روز پس از عقد، مجدداً زوجه را به عقد انقطاعى، زن خود قرار داده است. زوجه هم تصديق مى كند كه گفته است سال پنجم ابتدايى را خوانده است. و مى گويد كه من خوانده بودم و همان را هم گفته و صحبت از مدرك به ميان نيامده است. آيا زوج حق فسخ را داشته يا نه؟ و آيا با فسخِ انجام شده، زوجه از زوجيت وى بيرون رفته و با عقد موقت زوجيت انقطاعى برقرار شده است يا زوجيت دائم از بين نرفته است؟
جواب: بطور كلى در صورتى كه قبل از عقد دختر به صفت كمالى توصيف شده، و عقد مبنيّاً بر آن واقع شده كه به منزله شرط ضمنى بوده و بعد كشف خلاف شده است، زوج حق فسخ دارد. و ظاهراً در مورد سؤال، عقد مبنى بر آن صفت واقع نشده. لذا اثبات حق فسخ مشكل است. به علاوه ظاهر مورد سؤال اين است كه دختر و بستگان او حرفى از داشتن مدرك نزده و فقط گفته اند سال پنجم را خوانده است. بنابراين اگر معلومات او به مقدار سال پنجم بوده برخلاف توصيف نبوده، و حق فسخ در بين نيست. بنابراين در فرض سؤال، فسخ عقد بىوجه و بى اثر بوده و زوجه همچنان زوجه دائمى آن شخص است.
سؤال 1538 :شخصى با دخترى ازدواج كرده، سپس معلوم شده به اين دختر دخول شده است ولى پرده بكارت حالت كششى داشته پاره نشده است، آيا زوج حق فسخ دارد؟
(صفحه 407)
جواب: بكارت از صفات كمال است. و عدم آن در سه صورت موجب حق فسخ مى شود: 1 ـ در ضمن عقد، باكره بودن شرط شده باشد، 2 ـ در ضمن اجراى صيغه عقد، دختر با صفت بكارت توصيف شده باشد، 3 ـ در هنگام خواستگارى و در گفتگوهاى تعيين مهر دختر را به عنوان باكره معرفى كنند. و عقد براساس همان گفتگوها واقع شود و دختر و ولىّ او سكوت كنند و حرفى از عدم بكارت نزنند. در اين سه صورت اگر كشف خلاف شد، زوج حق فسخ دارد. در غير اين سه صورت اگر كشف خلاف شد زوج حق فسخ ندارد، هرچند كه در عرف باكره نبودن عيب محسوب شود، يا زوج گمان و حتى اعتقاد به باكره بودن داشته باشد.
ضمناً موضوع فسخ در مورد سؤال، خصوص پرده بكارت است. پس اگر به هرجهت پرده بكارت محفوظ باشد، حق فسخ وجود ندارد.
سؤال 1539 :شخصى با دخترى ازدواج كرده است. و قبل از عروسى معلوم شده دختر قبل از اين با شخصى ازدواج كرده و طلاق گرفته است، آيا زوج حق فسخ دارد؟
جواب: صِرف ازدواج قبلى موجب حق فسخ نمى شود، چه دخول شده باشد چه نشده باشد.
سؤال 1540 :هرگاه مردى با زنى به شرط بكارت ازدواج كند و زن ثيّبه درآيد، دراين صورت، آيا از مهر چيزى كم مى شود يا نه و نيز عقد فسخ مى گردد يا خير؟
جواب: در فرض سؤال كه شرط بكارت كرده، اگر معلوم شود كه قبل از عقد باكره نبوده، شوهر اختيار دارد عقد را فسخ كند. و با فسخِ عقد اگر دخول نكرده، زن چيزى بابت مهر حق ندارد و اگر بعد از دخول فسخ كند و يا فسخ نكند و زندگى را ادامه دهد بايد مهر زن را بدهد منتهى حق دارد به نسبت تفاوت مهر ثيبه بودن و باكره بودنِ چنين زنى، از مهرالمسمى كسر كند.
راههاى محرميت فرزند خوانده
سؤال 1541 :طريقه محرميت كودكانى كه به عنوان فرزند نگهدارى مى شوند، چگونه است؟
(صفحه 408)
جواب: اگر كودك، دختر شيرخواره باشد، از راههاى زير بين او و مرد (پدر خوانده) محرميت ايجاد مى شود:
1 ـ شير همسر انسان را بخورد، كه در اين صورت دختر رضاعى مرد مى شود.
2 ـ شير مادر مرد را بخورد، كه در اين صورت خواهر رضاعى مرد مى شود.
3 ـ شير خواهر مرد را بخورد، كه دختر خواهر رضاعى مرد مى شود و يا شير دختر خواهر مرد را بخورد.
4 ـ شير زن برادر مرد را بخورد، كه دختر برادر رضاعى او مى شود و يا شير دختر برادر او را بخورد.
5 ـ اگر شيرخوار نباشد يا اگر شيرخوار است، افراد مذكور وجود ندارند مى توان بوسيله صيغه نكاح موقت بين دختر و پدر مرد يا پدر بزرگ او محرميت ايجاد كرد. كه در اين صورت اين دختر، زن باباى مرد مى شود، ولى بايد توجه داشت كه اگر دختر نابالغ باشد نكاح مذكور بايد به اذن ولىّ شرعى او باشد. و در صورت نبودن ولىّ، بايد از مجتهد جامع الشرايط اذن گرفت. و در هرصورت نبايد صيغه محرميت براى دختربچه مفسده داشته باشد. بلكه رعايت مصلحت او لازم است. كما اينكه اگر دختر بالغ باشد اذن پدر يا جد پدرى به احتياط واجب معتبر است.
و اگر كودك پسر و شيرخوار باشد، از راههاى زير مى توان بين او و زن (مادر خوانده) ايجاد محرميت كرد:
1 ـ شير همان زن را بخورد، كه فرزند رضاعى او مى شود.
2 ـ شير مادر زن را بخورد، كه برادر رضاعى زن مى شود.
3 ـ شير خواهر زن را بخورد، كه پسر خواهر رضاعى زن مى شود يا شير دختر خواهر زن را بخورد.
4 ـ شير زن برادر زن را بخورد، كه پسر برادر رضاعى زن مى شود يا شير دختر برادرزن را بخورد.
(صفحه 409)
5 ـ اگر پسر شيرخوار نباشد و مادرخوانده، مادرِ بدون شوهر داشته باشد و او را به عقد دائم يا موقتِ پسر درآورند، پس از دخول به او مادر خوانده، ربيبه او مى شود و به او محرم مى شود.
البته راههاى ديگرى هم وجود دارد، كه فعلا محل ذكر آنها نيست.
سؤال 1542 :اينجانب فرزند ندارم. اخيراً نوزادى را از بنياد حمايت مادران و نوزادان به عنوان فرزندى گرفته و او را حسن نامگذارى و به همين اسم شناسنامه گرفته ام در صورتى كه پدر و مادر كودك معلوم نيست، از نظر شرع مقدس اسلام چه صورت دارد؟
جواب: الحاق فرزند غير به خود، و بعنوانِ فرزندى، شناسنامه براى او گرفتن، جايز نيست. چنانچه شناسنامه موجب اشتباه در مسائل شرعى از قبيل توارث و محرم و نامحرمى، گرچه در آينده بشود، لازم است آن را باطل كنيد.
ازدواج موقت
سؤال 1543 :آيا ازدواج موقت با مجوسية جايز است يا نه؟
جواب: جايز است.
سؤال 1544 :آيا ازدواج موقت 99 ساله صحيح است و حكم عقد دائم را پيدا مى كند يا خير؟
جواب: بلى صحيح است و حكم عقد دائم را پيدا نمى كند، چون ممكن است مدت را ببخشند.
سؤال 1545 :شخصى دخترى را صيغه كرده و با وى آميزش كرده و دختر حامله شده است، آيا مى تواند مدت صيغه را ببخشد و در زمان حمل آن دختر را به عقد دائم خود درآورد؟
جواب: بلى مى تواند مدت باقيمانده را ببخشد و در زمان حمل او را براى خود به عقد دائم درآورد. و حمل در فرض سؤال مانع عقد نيست.
سؤال 1546 :آيا در ازدواج موقت، اذن پدر شرط است يا نه؟
جواب: بلى، در صورتى كه دختر باكره باشد، به احتياط واجب اذن پدر لازم است.
(صفحه 410)
سؤال 1547 :اگر شخصى دختربچه خود را كه قابل تمتع نيست به مدت كوتاهى به منظور محرم شدن مادر آن بچه به داماد، به عقد انقطاعى وى درآورد، آيا مادر آن بچه به آن شخص محرم مى شود؟
جواب: اگر براى كودك مصلحت داشته باشد، مانعى ندارد و محرم مى شوند.
دعاوى زوجين
سؤال 1548 :كسى ادعا مى كند فلان زن به عقد او درآمده است، و زن منكر مى باشد. براى حلّ دعوى شخص عاقد را احضار كرده اند، او نيز منكر مى شود، ولى بعداً مى گويد به علت ترس انكار كردم چون ناموس از اهم مسائل است. اين زن بعد از مدت دو سال، اگر بخواهد شوهر كند، آيا محتاج به طلاق است؟ در صورتى كه مدّعى او را طلاق نمى دهد.
جواب: در فرض سؤال، اگر زن يقين دارد شرعاً زن آن شخص نشده و به عقد او درنيامده است مى تواند شوهر كند و نياز به طلاق نيست.
سؤال 1549 :زن مى گويد ازدواج دائمى كرده ام و مرد مى گويد ازدواج انقطاعى بوده است. دليل و بيّنه هم ندارند. قول كدام مقدم مى باشد؟
جواب: در فرض سؤال عقد با قسم خوردن مدعى دوام محكوم به دوام است. مگر آنكه خلاف آن شرعاً ثابت شود.
سؤال 1550 :زنى به شخصى اجازه داده كه او را به عقد دائمى درآورد. آن شخص زن را به عقد انقطاعى به مدت پنج سال يا ده سال صيغه كرد و به آن زن هم تذكر نداد و چند اولاد هم از ايشان به دنيا آمد. پس از مدتى زن مطلع شد كه عقد انقطاعى بوده است، لطفاً حكم مسأله را بيان فرماييد؟
جواب: در فرض سؤال، اگر زن بعد از اينكه متوجه شد كه عقد انقطاعى بوده، به آن رضايت داد ـ چون اصل عقد فضولى بوده و رضايت كاشف از صحت آن مى شود ـ اولاد آنها حلال زاده است و تا پايان مدت مى توانند با هم زندگى كنند. اما اگر زن بعد از اطلاع اجازه نداد، عقد باطل است و بايد فوراً از همديگر جدا شوند. و اولاد نسبت به مادر، اولاد شبهه هستند. كه از همديگر ارث مى برند. و اما
|