(صفحه 421)
دارد. اما شوهر وى به هيچ وجه رضايت نمى دهد، آيا طلاق دادن زن شرعاً جايز است؟
جواب: در فرض سؤال، ظاهراً ديوان عالى كشور كه حكم طلاق را صادر كرده و براى شما محرز شد كه حكم صادره از ناحيه ديوان عالى كشور است، معلوم مى شود كه بعنوان حاكم شرع، چنين حكمى را صادر كرده. لذا شما مى توانيد طبق همان حكم و نوشته با رعايت شرايط طلاق، صيغه طلاق را جارى كنيد اگرچه شوهر معترض باشد.
سؤال 1589 :طلاقى كه حاكم بالأجبار در مورد زوجه شخصى مى دهد، آيا رجعى است؟ آيا بائن كه زوج حق رجوع نداشته باشد؟
جواب: ظاهر اين است كه طلاق حاكم و يا طلاقى كه به اجبار زوج تحقق پيدا مى كند، از نظر رجعى بودن و نبودن با طلاقهاى ديگر فرقى ندارد.
سؤال 1590 :مردى عيال خود را اذيّت مى كند و نفقه نمى دهد و از دادن طلاق خوددارى مى كند، آيا آن زن مى تواند شوهر ديگر اختيار كند؟
جواب: در فرض سؤال، زن بايد به حاكم شرع رجوع كند و يا به هر طريق ممكن، حقوق و نفقه خود را از شوهر بگيرد; ولى به هيچ وجه نمى تواند بدون طلاق، به ديگرى شوهر كند. و خلاصه زن شوهردار اگر شوهر ديگر بكند زانيه خواهد بود و احكام زنا بر او مترتب مى شود.
سؤال 1591 :زنى كه از شوهر خود اكراه شديد دارد و مهريه خود را مى بخشد تا طلاق خلع جارى شود; ولى شوهر حتّى به مازاد بر مهر قبول نمى كند، تكليف چيست؟
جواب: در صورتى كه ثابت شود ادامه زندگى براى زن همراه با عسر و حرج شديد است، حاكم شرع مى تواند طلاق خلعى مزبور را انجام دهد، اگرچه شوهر راضى نباشد.
سؤال 1592 :مردى بعد از سه ماه زندگى با يك زن، حدود چهار سال است كه به جمهورى روسيه رفته و در اين مدّت نفقه زن را هم نداده است، هيچ شرطى در خصوص عدم نفقه و رفتن به مسافرت و مدت آن در ضمن عقد نوشته نشده است. زن چندبار وكيل خود را
(صفحه 422)
فرستاده و اعلان كرده است كه حاضر به طلاق است، ولى مرد هيچ توجّهى نكرده است. عدم وجود حاكم شرع در جمهورى آذربايجان باعث شده است كه زن بعد از چهار سال، بدون نفقه سربار خانواده پدرى باشد. لذا با اين وضع كه مرد به خارج از كشور رفته است و هيچ نفقه اى هم حاضر نيست بدهد و حتّى در خصوص طلاق نيز اقدامى نمى كند، آيا زن مى تواند طلاق بگيرد يا نه؟ و نحوه طلاق گرفتن زن در حالى كه مرد حاضر نيست (با شرايط ذكر شده) چطور مى شود؟
جواب: در فرض سؤال كه زوج حاضر به نفقه دادن نيست و طلاق هم نمى دهد و حاكم شرع نيز در آن جمهورى وجود ندارد، زن مى تواند به نماينده حاكم شرع مراجعه كند. يعنى كسى كه از طرف مجتهد جامع الشرايط، مجاز در تصدى امور حسبيّه است (كه در آن جمهورى چنين افرادى وجود دارند) تا او به زوج اخطار كند و او را ملزم به پرداخت نفقه يا طلاق كند. پس اگر حاضر نشد و از پرداخت نفقه و طلاق امتناع كرد و يا اصلا امكان دسترسى و اخطار به او نبود و امكان انفاق از مال او هم نبود، در اين صورت زن را به تقاضاى خودش، مطلقه مى كند. و پس از مطلقه شدن و گذشتن عده طلاق، به هركس مايل بود مى تواند شوهر كند. و در اين مسأله فرقى بين حاضر و غايب بودنِ زوج نيست. بلكه ملاك رعايت امور مذكوره است. و مفقودالأثر احكام خاصى دارد كه بايد رعايت شود.
سؤال 1593 :آيا حاكم شرع مى تواند مرد را مجبور به طلاق دادن زنش كند؟ يا اينكه خودش زن را مطلقه كند؟
جواب: بلى، اگر حاكم، مجتهد جامع الشرايط باشد، در بعضى از موارد كه صلاح دانست، مى تواند زوج را وادار به طلاق كند و چنانچه زوج، حاضر به طلاق نشد، حاكم خودش زن را مطلقه مى كند.
سؤال 1594 :شخصى مدّت شانزده سال است كه در كشور ايران مى باشد و زن و بچّه اش در افغانستان بدون سرپرست بسر مى برند و پدر زنش آمده هرچه اصرار مى كند حاضر به بازگشت نمى شود، آيا پدر زن مى تواند كه شرعاً طلاق دخترش را بگيرد؟ يا او را اجبار به بازگشت كند يا خير؟
(صفحه 423)
جواب: در فرض سؤال كه زوج حاضر به نفقه دادن نيست، زن مى تواند به حاكم شرع مراجعه كند، تا او به زوج اخطار كند و او را ملزم به پرداخت نفقه يا طلاق كند. پس اگر حاضر نشد و از پرداخت نفقه و طلاق امتناع كرد. در اين صورت زن را به تقاضاى خودش مطلقه مى كند و پس از مطلقه شدن و گذشتن عدّه طلاق، به هركس مايل بود مى تواند شوهر كند.
سؤال 1595 :شخصى جهت اشتغال به كار در كويت، از منزل خارج و در دريا اسير نيروهاى عراقى مى گردد. بعد از مدّتى كه از غيبت او مى گذرد، زنش كه اطلاعى از او نداشته جهت تعيين تكليف و طلاق به دادگاه مراجعه و بعد از گذشت مدّت شش سال از روزى كه شوهرش از منزل خارج شده، به موجب حكم دادگاه مطلقه مى گردد و با رعايت عدّه شرعى به عقد ازدواج ديگرى درمى آيد، كه صاحب يك فرزند نيز مى شود; بعد از آزادى اسرا، شوهر بانوى مزبور پيدا مى شود ولى زن مزبور مجدّداً تقاضاى طلاق مى كند و دادگاه حكم طلاق از همسر اوّل را صادر، و زن در دفترخانه مطلّقه مى گردد. آيا اين زن مى تواند با شوهر دومش كه داراى فرزندى نيز او هست ازدواج كند يا خير؟
جواب: چنانچه دادگاه شرعى و با رعايت شرايط طلاق او را طلاق داده است، و بعد از انقضاى عده، شوهر رفته است، پس از آمدن شوهر اوّل، وى حقى ندارد و زن به زوجيت شوهر دوم باقى است. مگر آنكه شوهر دوم وى را مطلقه كند.
سؤال 1596 :مردى است كه نفقه همسر خود را نمى دهد و او را مورد ايذاء و اذيت قرار مى دهد و حاضر به طلاق دادن او حتى طلاق خلع نمى باشد، آيا مى شود او را مجبور به طلاق دادن كرد؟
جواب: اختيار طلاق با شوهر است و حاكم شرع مى تواند در صورت مطالبه زوجه، شوهر را وادارد كه حقوق زن را داد كند. و در بعضى از موارد حاكم شرع مى تواند طلاق دهد.
سؤال 1597 :در ضمن عقد به زوجه وكالت مى دهند كه در بعضى موارد خود را مطلقه كند. در صورت مطلقه كردن آيا مستحق مهر است يا خير؟ و آيا طلاق رجعى مى شود يا بائن؟ و در
(صفحه 424)
هر صورت آيا زوج مى تواند در عده رجوع كند يا خير؟
جواب: اگر زوجه مدخول بها بوده، تمام مهريه و اگر مدخول بها نبوده، نصف مهريه بعد از طلاق بايد داده شود و طلاق رجعى با شرط بائن نمى شود و چنانچه طلاق رجعى بوده شوهر مى تواند در عدّه رجوع كند، هرچند بدون رضايت زن باشد.
سؤال 1598 :يكى از شروط مذكوره كه به موجب آن زن وكيل است خود را طلاق دهد در موردى است كه زوج، همسر ديگرى اختيار كند، حال اگر زوج در اثر عدم تمكين زوجه و با رأى دادگاه اقدام به ازدواج مجدد كند، آيا زوجه مى تواند با توجه به وكالت خود، خود را مطلقه كند؟
جواب: ظاهراً اين شرط، منصرف به موردى است كه ازدواج دوّم به اين علل نباشد. لذا در فرض مذكور، زن نمى تواند خود را طلاق دهد.
مفقود شدن شوهر
سؤال 1599 :همسر خانمى مفقود شده و يقين حاصل كرديم كه كشته شده است، آيا مى توان با اجازه مرجع تقليد زن را طلاق داد و ازدواج ديگرى بكند؟
جواب: چنانچه يقين حاصل شده كه شخص از دنيا رفته، زن نياز به طلاق ندارد، بلكه پس از عده وفات، مى تواند ازدواج كند و اگر يقين يا اطمينان حاصل نشده باشد، لازم است به حاكم شرع مراجعه شود و در اين صورت برنامه خاصى دارد كه حاكم پياده مى كند.
سؤال 1600 :شخصى همسر خود را رها كرده; مدت 2 سال به خارج مى رود و همسرش با تبانى چند نفر با شهادت دروغ كه شوهر او مدت 4 سال است كه مفقود شده است، باعث مى شود كه فرد عالمى او را طلاق مى دهد و بعد از عده، با كسى ازدواج مى كند حال شوهر اول برگشته است، حكم او را بيان كنيد.
جواب: در فرض سؤال، عقد دوم باطل است و زن، همسر شوهر اوّل است.
(صفحه 425)
سؤال 1601 :اينجانب اهل افغانستان مى باشم، از مدت حكومت كمونيسم شوهرم مفقود شد و بعد از 7 سال تفحص، هيچگونه اطلاعى پيدا نكرديم. به علماى منطقه و وكيل مرحوم حضرت امام (قدس سره) مراجعه و با درخواست طلاق، مطلقه ام كردند و عدّه نگهداشتم و بعد از يكسال صبر و شوهر كردم، آيا اين ازدواج خلاف شرع است؟
جواب: على القاعده، علماى منطقه و نماينده حضرت امام (قدس سره) همه جوانب مسأله را رعايت كرده و طلاق داده اند; لذا طلاق صحيح و در نتيجه ازدواج بعدى شما نيز صحيح است.
سؤال 1602 :سربازى پنج سال است كه ناپديد شده است. زنش به پدر شوهر مى گويد يا پيدايش كنيد يا طلاقم دهيد. كسانى كه وكالتى از حاكم نداشتند جبراً طلاق دادند و او شوهر كرد و بعد معلوم شد شوهرش زنده است، اين ازدواج چه حكمى دارد؟
جواب: اگر شرايط رعايت نشده باشد، ازدواج دوّم باطل است و وطى دوّمى، وطى شبهه خواهد بود.
سؤال 1603 :براى فحص از شوهر مفقودالاثر، آيا اعلان در جرايد و وسايل ارتباط جمعى مثل راديو، كفايت مى كند؟
جواب: در فرض سؤال، اعلان در جرايد و راديو و ارائه عكس شخص مفقود، و درخواست از كسانى كه از او خبر دارند كافى است.
سؤال 1604 :آيا عسر و حرج باعث جواز طلاق، براى حاكم مى شود؟ مخصوصاً اگر غيبت به وسيله رفتن و فرار كردن خود زوج مى باشد; يا موردى كه منفقى نيست كه نفقه زوجه را بدهد.
جواب: در صورتى كه زوجه براى نداشتن شوهر در حرج است، نه از جهت نفقه، بطورى كه در صبر كردن معرضيت فساد است; حاكم پس از گذشتِ مدت چهار سال مى تواند طلاق بدهد.
سؤال 1605 :زنى كه مدتى است شوهرش، مفقود شده و هيچگونه اطلاعى از او در دست نيست، آيا مى تواند خود را مطلقه كرده و با شخص ديگرى ازدواج كند؟
|